جنگلی
فارسی به انگلیسی
living or growing in the forest, wild
martial, warlike
jungly, sylvan, timbered, wild, woodland, woodsy
فارسی به عربی
بریة
مترادف و متضاد
وحشی، خود رو، سبع، طوفانی، غیر اهلی، رام نشده، جنگلی، شیفته و دیوانه
جنگلی
جنگلی، مربوط به جنگل، شبیه چنگل
جنگلی، پر درخت
فرهنگ فارسی
منسوب به جنگل ساکن جنگل یا روئیده در جنگل درختان جنگلی .
فرهنگ معین
(جَ گَ ) (ص نسب . ) ۱ - منسوب به جنگل . ۲ - آن که در جنگل زندگی می کند.
لغت نامه دهخدا
جنگلی. [ ج َ گ َ ] ( ص نسبی ) منسوب به جنگل. ساکن جنگل. ( ناظم الاطباء ). || روئیده درجنگل : درختان جنگلی. || وحشی. نامتمدن.
دانشنامه عمومی
جنگلی ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
جنگلی (قلعه گنج)
جنگلی (نی ریز)
جنگلی (قلعه گنج)
جنگلی (نی ریز)
wiki: ایران است.
این روستا در دهستان چاه دادخدا قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲۱۴ نفر (۵۰خانوار) بوده است.
این روستا در دهستان چاه دادخدا قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲۱۴ نفر (۵۰خانوار) بوده است.
wiki: بخش قطرویه شهرستان نی ریز در استان فارس ایران است.
فهرست روستاهای ایران
این روستا در دهستان ریزآب قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۳۴ نفر (۶خانوار) بوده است.
فهرست روستاهای ایران
این روستا در دهستان ریزآب قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۳۴ نفر (۶خانوار) بوده است.
wiki: جنگلی (نی ریز)
گویش مازنی
/jangali/ وحشی – خودرو
۱وحشی – خودرو
کلمات دیگر: