کلمه جو
صفحه اصلی

جنگلی

فارسی به انگلیسی

jungly, sylvan, timbered, wild, woodland, woodsy, living or growing in the forest, martial, warlike

living or growing in the forest, wild


martial, warlike


jungly, sylvan, timbered, wild, woodland, woodsy


فارسی به عربی

بریة

مترادف و متضاد

wild (صفت)
وحشی، خود رو، سبع، طوفانی، غیر اهلی، رام نشده، جنگلی، شیفته و دیوانه

silvan (صفت)
جنگلی

woodsy (صفت)
جنگلی، مربوط به جنگل، شبیه چنگل

sylvan (صفت)
جنگلی، پر درخت

فرهنگ فارسی

منسوب به جنگل ساکن جنگل یا روئیده در جنگل درختان جنگلی .

فرهنگ معین

(جَ گَ ) (ص نسب . ) ۱ - منسوب به جنگل . ۲ - آن که در جنگل زندگی می کند.

لغت نامه دهخدا

جنگلی. [ ج َ گ َ ] ( ص نسبی ) منسوب به جنگل. ساکن جنگل. ( ناظم الاطباء ). || روئیده درجنگل : درختان جنگلی. || وحشی. نامتمدن.

دانشنامه عمومی

جنگلی ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
جنگلی (قلعه گنج)
جنگلی (نی ریز)

گویش مازنی

/jangali/ وحشی – خودرو

۱وحشی – خودرو



کلمات دیگر: