کلمه جو
صفحه اصلی

حکمرانی


مترادف حکمرانی : امارت، حکومت، ریاست، فرماندهی، فرمانروایی

برابر پارسی : فرمانروایی، فرماندهی

فارسی به انگلیسی

empire, government, governorship, rule

rule, governorship


empire, government, governorship


فارسی به عربی

عهد

مترادف و متضاد

reign (اسم)
حکومت، سلطنت، حکمفرمایی، حکمرانی

ruling (اسم)
حکم، تصمیم، حکمرانی

امارت، حکومت، ریاست، فرماندهی، فرمانروایی


فرهنگ فارسی

حکومت فرمانروایی .

فرهنگ معین

( ~. ) [ ع - فا. ] (حامص . ) حکومت ، فرمانروایی .

لغت نامه دهخدا

حکمرانی. [ ح ُ ] ( حامص مرکب ) عمل و شغل حکمران. فرماندهی. حکومت.

دانشنامه عمومی

در یک تعریف ابتدایی، حکمرانی به عنوان مجموعه ای از سنت ها و نهادها که حاکمان در چارچوب آن ها عمل می کنند یا به عنوان روش پیاده سازیِ قدرت در نهادهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعیِ کشورها یا تصدی گریِ اقتصادی، سیاسی و اجرایی برای مدیریت کلیهٔ مناسباتِ کشور در کلیهٔ سطوح تعریف شده است. این تصدی گری شامل سازوکارها، فرایندها و نهادهایی است که شهروندان و گروه های ذی نفع، حقوق قانونی خود را مطالبه کرده، با تعهدات خود آشنا شده و در مورد تفاوت ها ، با یکدیگر مواجه می شوند.بر اساس برنامهٔ توسعهٔ سازمان ملل(United Nations Development Program)، حکمرانی:
به عنوان قوانین حاکم بر یک سیستم سیاسی تعریف شده است که تعارضات میان بازیگران را مدیریت کرده و تصمیم گیری می کند (قانونمندی).
همچنین برای توصیف کارکردهای نهادهای مختلف، و پذیرش آن ها توسط مردم نیز کاربرد دارد (مشروعیت).
و به عنوان اثربخشیِ دولت و رسیدن به اجماع از مسیرهای دموکراتیک نیز استفاده شده است (مشارکت).
حکمرانی می تواند متمرکز بر گسترهٔ وسیعی، از دولت ها گرفته تا سازمان های رسمی و غیررسمی، و طایفه ها و خانواده ها باشد؛ و از طریق گسترهٔ وسیعی از ابزارها، شامل قوانین، هنجارها یا قدرت پیاده شود. هدف حکمرانی می تواند خلق، تقویت یا بازتولید هنجارها یا نهادهای اجتماعی باشد. بسته به درجهٔ رسمیتِ حکمرانی، گسترهٔ شیوه ها، انگیزه ها و نتایجِ آن نیز می توانند گسترده باشد. از میان موجودیت ها و نهادهای مختلفی که می توانند حکمرانی کنند، رسمی ترین آن ها دولت ها هستند که یگانه مسئولیت آن ها تصمیم گیری در یک گسترهٔ مرزیِ سیاسی، توسط تثبیت قوانین است؛ البته بازیگرانی که قدرت تصمیم گیری ندارند نیز (مانند گروه های لابی، احزاب و رسانه ها) می توانند از مجراهای گوناگونی در این فرایند ایفای نقش کنند.
بانک جهانی تعریفِ مفهومیِ حکمرانی را در مقابل مفهوم حکمرانیِ خوب قرار داده و آن را این گونه تعریف می کند: قانونِ حاکمان که معمولاً در قالب یک سری قوانین تبیین می شود. از این عبارت این طور برداشت می شود که حکمرانی یک فرایند است که در آن حاکمان در خصوص قوانین رایزنی کرده، آن ها را وضع می کنند و در نهایت، این قوانین ابلاغ و اجرا می شوند؛ بنابراین درکِ مفهوم حکمرانی مستلزم شناختنِ قوانین و وضع کنندگانِ آنها، و همچنین شناختنِ فرایندهای انتخاب و تبیین قوانین و رابطهٔ آنان با یکدیگر و با جامعه است. بنا به این تعریفی که از حکمرانی ارائه شد، پرسش دیگری که مطرح می شود مفهوم حکمرانیِ خوب (که پیشتر به آن اشاره شد) است: که البته موضوع کیفیتِ حکمرانی (حکمرانی خوب) نیز بنا به تعاریفِ مختلف و متنوعی که از ماهیتِ آن وجود دارد، متفاوت است؛ برای نمونه در فضاهای مختلف، حکمرانیِ خوب می تواند به دموکراسی و احترام به حقوق شهروندی، شفافیت و خدماتِ عمومیِ اثربخش دلالت داشته باشد.
جهت محدودتر کردنِ تمرکز تعریف حکمرانی، می توان به واژه نامهٔ کسب وکار استناد کرد که در آن حکمرانی به معنای پیاده سازی سیاست ها، و پایش دائمی از اجرای مناسب آن ها عنوان شده است. این امر توسط اعضای هیئت حاکمهٔ یک سازمان انجام می شود و شامل مکانیزم هایی است که (۱) توازن قدرت اعضا را از طریق سیستم پاسخ گویی مناسب؛ و (۲) وظایف اصلی آن ها را برای افزایش موفقیت و ماندگاریِ سازمان، محقق کند.بنا به آنچه که گفته شد، می توان گفت حکمرانی می تواند صرفاً یک فرایند بوده یا هنجاری (هدفمند) باشد. همچنین حکمرانی می تواند سطوح مختلف (عمومی، جهانی، غیرانتفاعی، شرکتی و غیره) و حوزه های مختلف (زیست محیطی، فضای مجازی و غیره) یا مدل های مختلف (تجربی یا هنجاری) (چند سطحی، مشارکتی، تنظیمی، مشترک، و غیره) داشته باشد؛ در ادامه برخی از این مفاهیم تفسیر شده اند:

پیشنهاد کاربران

تعیین ارمانها و خواسته های محلی با مشارکت شهروندان و بازیگران محلی

ریاست

امارت

شهریاری

امیری


کلمات دیگر: