کلمه جو
صفحه اصلی

خلبان


مترادف خلبان : هوانورد، طیاره چی، هدایت کننده هواپیما، بال گرد

فارسی به انگلیسی

pilot(of a plane)


airman, aviator, captain, flier, pilot, pilot(of a plane)

airman, aviator, captain, flier, pilot


فارسی به عربی

طیار

مترادف و متضاد

pilot (اسم)
خلبان، رهبر، لیدر، پیلوت، خلبان هواپیما، راننده کشتی، چراغ راهنما، اسباب تنظیم و میزان کردن چیزی

aeronaut (اسم)
خلبان، هوانورد

fly-boy (اسم)
خلبان، عضو نیروی هوایی

هوانورد، طیاره‌چی، هدایت‌کننده (هواپیما، بال‌گرد)


فرهنگ فارسی

کسی که هواپیما را راهبری و هدایت می‌کند


( صفت اسم ) آنکه هواپیما را هدایت کند هوا نورد .

لغت نامه دهخدا

خلبان. [ خ َ ل َ ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ) آنکه هواپیما می برد. راننده هواپیما .

فرهنگ عمید

هدایت کنندۀ هواپیما یا بالگرد.

دانشنامه عمومی

خلبان یا هوانورد فردی است که به خاطر شغلش یا برای تفریح به هدایت هواپیما یا دیگر وسائل پروازی می پردازد.
احمد نخجوان
جلیل زندی
جواد فکوری
حسین خلعتبری
شهرام رستمی
عباس بابایی
عباس دوران
علی اکبر شیرودی
غفور جدی اردبیلی
محمد خاتمی
مصطفی یافت آبادی
نادر جهانبانی
یدالله جوادپور
یدالله شریفی راد
[[یدالله خلیلی
خَلَبان (خله بان) در واژه به معنای سکاندار است. خلبان را پیشتر در فارسی «پیلوت» می گفتند.
داشتن شغل خلبانی نیازمند آموزش های منظم و داشتن گواهینامه خلبانی است. بسیاری به خلبانی به صورت آماتور و غیر حرفه ای می پردازند. خلبانی و هدایت کلیه وسائل پروازی حتی هواپیمای فوق سبک نیز نیازمند اخذ گواهینامه خلبانی و مجوز پرواز است.
Wikipedia contributors، "Aviator،" Wikipedia، The Free Encyclopedia، http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Aviator&oldid=197577336

فرهنگستان زبان و ادب

{pilot} [علوم نظامی] کسی که هواپیما را راهبری و هدایت می کند

جدول کلمات

آویاتور

پیشنهاد کاربران

واژه خلیدن به مانای فرورفتن و خلیدگی به مانای فرورفتگی و شکاف ایجاد کردن است. و واژه خلبان نیز از بن "خل" و پسوند "بان" ساخته میشود. هم مانند واژه خلیج که از بن "خل" و پسوند" ایج" ساخته شده است.

هوانورد

هواباز

راننده ی هواپیما یا هدایت کننده ی شی پرنده _ هوا باز _ آسمان دار

هدایت کننده ی هواپیما

اصولا چه کسی اولین بار کلمه /خلبان/ رو رایج کرد،

Pilot
هداینده هواپیما

خلبان


کلمات دیگر: