کلمه جو
صفحه اصلی

پس دادن

فارسی به انگلیسی

to give back, to return, to refund, to recite (as a lesson)


reimbursement, repayment, restoration, restore, return, revest, spew


reimbursement, repayment, restoration, restore, return, revest, spew, to give back, to return, to refund, to recite (as a lesson)

فارسی به عربی

اعد دفع , تغوط

مترادف و متضاد

restore (فعل)
ترمیم کردن، پس دادن، تعمیر کردن، اعاده دادن، به حال اول برگرداندن، اعاده کردن، مسترد داشتن، باز دادن

return (فعل)
عطف کردن، بر گرداندن، برگشتن، پس دادن، عود کردن، برگشت دادن، مراجعت کردن

excrete (فعل)
دفع کردن، بیرون انداختن، پس دادن

restitute (فعل)
غرامت دادن، پس دادن، به حال اول برگرداندن، اعاده کردن

give back (فعل)
پس دادن، مسترد کردن

refund (فعل)
پس دادن، مجددا پرداختن

repay (فعل)
تلافی کردن، بر گرداندن، پس دادن، پس دادن به

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- باز دادن چیزی را که از کسی گرفته اند . باو وا دادن استرداد . ۲- تراوش کردن زهیدن آب بیرون دادن: این کوزه آب پس میدهد . ۳- درس یاد گرفته را پیش استاد یادیگری باز خواندن : فلانی درس پس میدهد .

لغت نامه دهخدا

پس دادن. [ پ َ دَ ] ( مص مرکب ) بازدادن چیزی را که از کسی گرفته باشند. رد کردن چیزی گرفته از کسی را به او. خریده را بفروشنده بازگردانیدن و بهای داده را ستدن. ردّ. باز او دادن. وادادن. ( زوزنی ). استرداد. ( زوزنی ). || زهیدن. از برون سوی بیرون دادن به تراوش : این کوزه آب پس میدهد. این مشک نم پس میدهد. || خواندن متعلم درس فراگرفته را نزد مُعلم تا معلم داند که او آموخته است. درس را روان کرده به استاد خواندن. مقابل پیش دادن.

جدول کلمات

باز گرداندن

پیشنهاد کاربران

take something back : مثلا وقتی میخوای چیزی رو که خریدی، پسش بدی، یا چیزی رو که امانت گرفتی، پسش بدی میگی: take it bake

متضاد گرفتن، برگرداندن


کلمات دیگر: