مترادف تردید کردن : شک کردن، به شبهه افتادن، شبهه کردن، مردد ماندن، دودل بودن
برابر پارسی : پِهَلیدن
to doubt
balk, boggle, drench, halt, hesitate, oscillate, pause, pussyfoot, shilly-shally, waver
شک کردن، به شبهه افتادن، شبهه کردن، مردد ماندن، دودلبودن