کلمه جو
صفحه اصلی

تردید کردن


مترادف تردید کردن : شک کردن، به شبهه افتادن، شبهه کردن، مردد ماندن، دودل بودن

برابر پارسی : پِهَلیدن

فارسی به انگلیسی

balk, boggle, drench, halt, hesitate, oscillate, pause, pussyfoot, shilly-shally, waver, to doubt

to doubt


balk, boggle, drench, halt, hesitate, oscillate, pause, pussyfoot, shilly-shally, waver


فارسی به عربی

ترنح , شک , عصا

مترادف و متضاد

doubt (فعل)
مظنون بودن، شک داشتن، تردید کردن

stick (فعل)
چسبیدن، بهم پیوستن، چسباندن، بستن، الصاق کردن، تحمل کردن، سوراخ کردن، فرو بردن، تردید کردن، گیر کردن، نصب کردن، چسبناک کردن، گیر افتادن

totter (فعل)
تلو تلو خوردن، تردید کردن، پس و پیش رفتن، متزلزل شدن

شک کردن، به شبهه افتادن، شبهه کردن، مردد ماندن، دودل‌بودن


فرهنگ فارسی

( مصدر ) تردید داشتن .
موافقت نکردن و دودله شدن .

لغت نامه دهخدا

تردید کردن. [ ت َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) موافقت نکردن و دودله شدن. ( ناظم الاطباء ).

پیشنهاد کاربران

نه آوردن

دِل دِل کردن


کلمات دیگر: