کلمه جو
صفحه اصلی

حیثیت


مترادف حیثیت : آبرو، اعتبار، پرستیژ، ارزش، عرض، وجهه، اسلوب، وضع، حال

برابر پارسی : آبرو، ارزش

فارسی به انگلیسی

prestige, respect


face, reputation, respectability, weight


prestige, respect, reputation, face, respectability, weight

فارسی به عربی

شمعة

مترادف و متضاد

آبرو، اعتبار، پرستیژ، ارزش، عرض، وجهه


اسلوب، وضع


حال


respect (اسم)
نسبت، رابطه، احترام، عزت، تکریم، حیثیت، رجوع، حرمت، حیث، بزرگداشت

prestige (اسم)
اعتبار، نفوذ، اب رو، قدر و منزلت، حیثیت

۱. آبرو، اعتبار، پرستیژ، ارزش، عرض، وجهه
۲. اسلوب، وضع
۳. حال


فرهنگ فارسی

جهت، اعتبار، آبرو
(مصدر ) ۱ - وضع اسلوب . ۲ - اعتبار آبرو . جمع : حیثیات .

اعتبار و ارزش و احترامی که فرد به‌دلیل موقعیت شغلی یا اقتصادی یا اجتماعی یا فرهنگی در جامعه از آن برخوردار است


فرهنگ معین

(حِ یَّ ) [ ع . حیثیة ] (مص جع . ) اعتبار، آبرو. ج . حیثیات .

لغت نامه دهخدا

حیثیت. [ ح َ / ح ِ ثی ی َ ] ( از ع ، مص جعلی ، اِمص ) وضع. اسلوب. ( آنندراج ). نظر. لحاظ. اعتبار: و شوکت و صولت مائی و منی بحیثیتی میراند که... ( ترجمه محاسن اصفهان )....تا به حیثیتی که چون بجوار ایزدی واصل شد... ( تاریخ قم ).

فرهنگ عمید

۱. اعتبار، آبرو، خوش نامی.
۲. [قدیمی] وضع، حالت، جهت.

فرهنگ فارسی ساره

آبرو


فرهنگستان زبان و ادب

{prestige} [جامعه شناسی] اعتبار و ارزش و احترامی که فرد به دلیل موقعیت شغلی یا اقتصادی یا اجتماعی یا فرهنگی در جامعه از آن برخوردار است

پیشنهاد کاربران

اعتبار

پاک نامی ، بلند نامی

آبرو٬خوش نامی


کلمات دیگر: