مترادف حیطه : چهارچوب، حوزه، شمول، قلمرو، کادر، محدوده، محوطه، پهنه، میدان، گستره
برابر پارسی : گستره
reach, compass, range, enclosure
domain, gamut, provinces, realm, universe
احتياط
چهارچوب، حوزه، شمول، قلمرو، کادر، محدوده، محوطه، پهنه، میدان، گستره
حیطة. [ ح َ طَ ] (ع اِمص ) و گاه بکسر حاء آید. هشیاری و حزم در کار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء): یقال : فلان حیطة لک ؛ اَی تحنن و تعطف . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || اسم است احتیاط را. || (اِ) زن باعفت و بزرگوار. (اقرب الموارد).
حیطة. [ طَ ] (ع مص ) حوط. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). دیوار گرد چیزی برآوردن . (آنندراج ). رجوع به حوط شود. || جای احاطه کرده شده . (آنندراج ) (غیاث ). در حیطه ٔ تصرف درآوردن . || (اِمص ) اسم است احتیاط را. (اقرب الموارد).
قلمرو، دامنه، عرصه. گستره، وسعت، محدوده، دایره، دامنه، حوزه.
گستره