خمیده کردن
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
مقدمة عربة المدفع
مترادف و متضاد
خم کردن، خمیده کردن، تا کردن، تمرین نرمش کردن
خمیده کردن، منحنی کردن
خمیده کردن، بشکل منحنی در اوردن
فرهنگ فارسی
خم کردن خم گردانیدن
لغت نامه دهخدا
خمیده کردن. [ خ َ دَ / دِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) خم کردن.خم گردانیدن. تأوید. تاود. ( یادداشت بخط مؤلف ).
کلمات دیگر: