برابر پارسی : بی کنش کردن
خنثی کردن
برابر پارسی : بی کنش کردن
فارسی به انگلیسی
to neutralize, to frustrate
annul, balk, de-, deactivate, defuse, frustrate, negate, neutralize, nullify, spike, stymie, thwart, undo, ward
فارسی به عربی
ابطل , احبط , الغاء , انف (فعل ماض ) , انکار , تعدیل , تعویض , صد , محاید , مقعد المجذف , ورق القصدیر ، إحباطٌ
مترادف و متضاد
خنثی کردن، منفی کردن
منسوخ کردن، لغو کردن، باطل کردن، خنثی کردن، فسخ کردن
برانداختن، لغو کردن، خنثی نمودن، خنثی کردن، بی اثر کردن، بهم زدن
لغو کردن، باطل کردن، خنثی نمودن، خنثی کردن، فسخ کردن، قلم زدن
باطل کردن، خنثی کردن، خراب کردن، بی اثر کردن، باز کردن، واچیدن، بیابرو کردن
خرفت کردن، خنثی کردن، احمق کردن، احمق ساختن
خنثی کردن، اخته کردن
خنثی نمودن، خنثی کردن، مخالفت کردن با، عقیم گذاردن، بی نتیجه گذاردن، حائل کردن، در سرتاسر ادامه دادن یا کشیدن
خنثی نمودن، خنثی کردن، بطور شیمیایی خنثی کردن
خنثی نمودن، خنثی کردن، منفی کردن، نفی کردن، بلا اثر کردن
باطل کردن، خنثی نمودن، خنثی کردن، عقیم کردن، مختل کردن، نا امید کردن، عقیم گذاردن، هیچ کردن، فکر کسی را خراب کردن
خنثی کردن، بی اثر کردن، عمل متقابل کردن
خنثی کردن، دفع کردن، بی اثر کردن، فلز را ورقه کردن
خنثی کردن، جبران کردن، متعادل کردن، چاپ افست کردن
خنثی کردن، موازنه کردن، برابری کردن، پارسنگ کردن
خنثی کردن، جبران کردن، برابری کردن با
خنثی کردن، ایجاد اشکال کردن، دچار مانع کردن، ناراحت کردن
فرهنگ فارسی
[شیمی] فرایند خنثیسازی محلول با افزودن باز به محلول اسید یا افزودن اسید به محلول باز برای رسیدن به PH هفت [علوم و فنّاوری غذا] فرایند خنثیسازی اسیدهای چرب آزاد با قلیا، برای جدا کردن آنها از روغن
فرهنگ فارسی ساره
بی کنش کردن
فرهنگستان زبان و ادب
{neutralize} [شیمی، علوم و فنّاوری غذا، مهندسی بسپار] [شیمی] فرایند خنثی سازی محلول با افزودن باز به محلول اسید یا افزودن اسید به محلول باز برای رسیدن به PH هفت
[علوم و فنّاوری غذا] فرایند خنثی سازی اسیدهای چرب آزاد با قلیا، برای جدا کردن آنها از روغن
پیشنهاد کاربران
Cancel out
کلمات دیگر: