کسی که بسیار می خوابد یا خواب طولانی می کند .
نوام
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
نوام . [ ن َوْ وا ] (ع ص ) کسی که بسیار می خوابد یا خواب طولانی می کند. (ناظم الاطباء).
نوام . [ ن ُ ] (ع اِ) خواب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نوم . (اقرب الموارد): اخذه نوام ؛ خواب گرفتش . (منتهی الارب ).
نوام . [ ن ُوْ وا ] (ع ص ، اِ) ج ِ نائم . رجوع به نائم شود.
نوام. [ ن ُ ] ( ع اِ ) خواب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). نوم. ( اقرب الموارد ): اخذه نوام ؛ خواب گرفتش. ( منتهی الارب ).
نوام. [ ن َوْ وا ] ( ع ص ) کسی که بسیار می خوابد یا خواب طولانی می کند. ( ناظم الاطباء ).
نوام. [ ن ُوْ وا ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ نائم. رجوع به نائم شود.
نوام. [ ن َوْ وا ] ( ع ص ) کسی که بسیار می خوابد یا خواب طولانی می کند. ( ناظم الاطباء ).
نوام. [ ن ُوْ وا ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ نائم. رجوع به نائم شود.
کلمات دیگر: