کلمه جو
صفحه اصلی

نصره

فرهنگ فارسی

یاری کردن . یاری دادن . یا خوبی با دیگری . یا حسن المعونه . یا باران تام و کامل .

لغت نامه دهخدا

نصرة. [ ن َ ص َ رَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ناصر. (متن اللغة). رجوع به ناصر شود.


نصرة. [ ن َرَ ] (ع اِ) باران تام . (از اقرب الموارد) (از المنجد). نُصرَة. (المنجد).


نصرة.[ ن ُ رَ ] (ع اِمص ) یاری کردن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 100). یاری دادن . (آنندراج ). یاری گری . (ناظم الاطباء). نصر. (المنجد). رجوع به نصرت شود. || خوبی با دیگری . (منتهی الارب ). || حسن المعونة. (متن اللغة) (از اقرب الموارد) (المنجد). || (اِ) باران تام و کامل . (از متن اللغة) (المنجد). رجوع به نَصرَة شود.


دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی نَصَرَهُ: او را یاری کرد
معنی نَصْرِهِ: یاری او
ریشه کلمه:
نصر (۱۴۳ بار)
ه (۳۵۷۶ بار)


کلمات دیگر: