کلمه جو
صفحه اصلی

چارچوب


مترادف چارچوب : چهارچوب، چهارچوبه، چارچوبه، قالب، کادر، اسکلت، بدنه، قاب، حیطه، قلمرو

فارسی به انگلیسی

frame


carcass, case, frame, skeleton, stock


carcass, case, frame, skeleton, stock, pale, (wooden) frame

فارسی به عربی

اطار

مترادف و متضاد

چهارچوب، چهارچوبه، چارچوبه


قالب، کادر


اسکلت، بدنه، قاب


حیطه، قلمرو


۱. چهارچوب، چهارچوبه، چارچوبه
۲. قالب، کادر
۳. اسکلت، بدنه، قاب
۴. حیطه، قلمرو


frame (اسم)
ساختمان، بدن، تنه، قاب، اسکلت، چهارچوب، قاعده، چارچوب، سفت کاری

framework (اسم)
استخوان بندی، بدنه، کالبد، چارچوب، چهارچوبه، چوب بست

فرهنگ فارسی

( اسم ) چهار چوب .
هر چهار چوب دروازه یعنی هر دو چوب بالائین و فرودین و هر دو چوب بازوی در . چار چوب در . چارچوبه . حاشی. چوبین در که دو مصراع یا لت در یک لته در آن جای گیرد . دریواس . یا چهار قطعه چوبی که در حاشی. چیزی قرار دهند .

لغت نامه دهخدا

چارچوب. ( اِ مرکب ) هر چهارچوب دروازه یعنی هر دو چوب بالائین و فرودین و هر دو چوب بازوی در. ( آنندراج ). چارچوب در. چارچوبه. حاشیه چوبین در که دو مصراع یا لت [ ت ِ ] در یک لته در آن جای گیرد. دریواس. ( برهان ). || چهار قطعه چوبی که در حاشیه چیزی قرار دهند. ( ناظم الاطباء ).
- چارچوب عکس ؛ قاب عکس.
|| مجازاً به معنی چارستون بدن آمده است :
پیش از این کاین چارچوب جسم چون مهرم بسوخت
سقف نه گردون ز آه عاشقان پردود بود.
ناصرخسرو؟ ( از آنندراج ).
و رجوع به چهارچوب شود.

فرهنگ عمید

= چهارچوب

چهارچوب#NAME?


دانشنامه آزاد فارسی

چارْچوب (quadrat)
در مطالعات محیطی، ساختار مربعی شکلی برای مطالعۀ توزیع گیاهان در محلی خاص. اندازۀ آن متغیر است، ولی معمولاً مربعی با ضلع نیم تا یک متر و به آسانی حمل شدنی است. پس از قراردادن چارچوب در زمین، فراوانی گونه ها را در آن تخمین می زنند. با این اندازه گیری، درک صحیحی از توزیع گونه ها به دست می آید.

چارچوب (رایانه). چارچوب (رایانه)(Frame)
(یا: قاب) ۱. در ارتباطات سریال غیرهم زمان۱، واحدی از داده های انتقالی که گاهی اوقات با زمان سپری شده برای انتقال داده ها اندازه گیری می شود و دارای یک بیت۲ شروع و یک بیت پایان می باشد که در ابتدا و انتهای یک کاراکتر۳ قرار می گیرند. ۲. در ارتباطات هم زمان۴، بسته ای از اطلاعات۵ که به عنوان یک واحد منفرد منتقل می شود. هر فریم از سازمان مبنا و یکسانی تبعیت می کند و حاوی اطلاعات کنترلی۶ نظیر کاراکترهای هم زمان کننده۷، آدرس ایستگاه و یک عدد مربوط به کنترل خطا می باشد که به همراه مقادیر مختلفی از داده های درون فریم ارسال می شوند. به طور مثال، فریمی که در پروتکل های HDLC و SDLC مورد استفاده قرار می گیرد با یک پرچم۸ واحد شروع شده و خاتمه می یابد که عبارت از ۰۱۱۱۱۱۱۰ می باشد. ۳. یکی از بخش های چهارگوش یک صفحۀ به نمایش درآمده توسط مرورگر وب که به عنوان یک سند HTML مجزا از کل آن صفحه تلقی می شود. صفحات وب می توانند دارای چندین فریم باشند که هریک از این فریم ها یک سند جداگانه محسوب می شود. آن دسته از صفحات وب که از فریم های مجزا تشکیل شده اند، همانند صفحات وب بدون فریم، دارای قابلیت هایی نظیر برگ زدن صفحات و پیوندزدن آن ها به یک فریم دیگر یا یک وب دیگر می باشند. این قابلیت ها می توانند مستقل از سایر فریم های دیگری که در یک صفحه وب قرار دارند روی یک فریم خاص از همان صفحه وجود داشته باشند. اکثر مرورگرهای فعلی وب۹ از فریم ها پشتیبانی می کنند در صورتی که مرورگرهای قدیمی قادر به انجام این کار نیستند.
Asynchronous Serial CommunicationbitcharacterSynchronous Communicationdata packetcontrol dataSynchronous CharacterflagWeb browser

واژه نامه بختیاریکا

چار چو؛ قاو

پیشنهاد کاربران

چهارچوب، چهارچوبه، چارچوبه، قالب، کادر، اسکلت، بدنه، قاب، حیطه، قلمرو

قاب

محدوده، حدود، حیطه

قاعده، اسلوب، روش مشخص

اسکلت

چارچوب : قابی که در به آن لولا و برروی آن بسته و باز می شود . ( اصطلاح بنایی و ساختمان سازی )


کلمات دیگر: