برابر پارسی : نیاز داشتن
لازم داشتن
برابر پارسی : نیاز داشتن
فارسی به انگلیسی
to need, to require
need, require, take, want
فارسی به عربی
تطلب , حاجة
مترادف و متضاد
خواستن، نداشتن، فاقد بودن، کم داشتن، محتاج بودن، لازم داشتن، نیازمند بودن به، کسر داشتن
خواستن، مستلزم بودن، نیاز داشتن، لازم دانستن، لازم بودن، لازم داشتن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) احتیاج داشتن نیاز داشتن . لازم شدن .( مصدر ) واجب گشتن ضرور شدن : پس لازم شود که نفس مرکب بود از اسطقسات . یا لازم شدن برهان ( حجت دلیل ) . ثابت شدن آن . یا لازم شدن بیع . مدت خیار آن گذاشتن .
لغت نامه دهخدا
لازم داشتن. [ زِت َ ] ( مص مرکب ) بدو نیاز داشتن. رجوع به لازم شود.
واژه نامه بختیاریکا
زکار بیدِن
پیشنهاد کاربران
لازم دیدن
کلمات دیگر: