مترادف جاری : روان، ساری، سیال، جریان، عادله، فعلی، رایج، شایع، عادی، متداول، معمول، جاریه
برابر پارسی : روان، رونده، رایج، کنونی، اکنون
sister - in - law, wife of the brother of one's husband
flwing, running, current
current, ongoing, present-day, running, runny, sister-in-law
روان، ساری، سیال
عادله، فعلی
رایج، شایع، عادی، متداول، معمول
جاریه
۱. روان، ساری، سیال
۲. جریان
۳. عادله، فعلی
۴. رایج، شایع، عادی، متداول، معمول
۵. جاریه
(اِ.) (عا.) دو زن که همسرِ دو برادر باشند.
[ ع . ] 1 - (ص .) روان . 2 - زمانی که در آن هستیم .
جاری . (اِخ ) ابوعبداﷲ سعدبن نوفل جاری . از عمال و حکام عمر بود. (الانساب سمعانی ).
جاری . (اِ) یاری . زن برادر شوهر. زن برادر نسبت به زن برادر دیگر. دو زن که هریک زن یکی از دو برادرند یکدیگر را جاری باشند.
جاری . (اِخ ) دهی است به بحرین . || کوهی است شرقی موصل .
جاری . (اِخ ) نام یکی از حکمای هند بود و او را درطب و نجوم تصانیفی است که هندیان به آنها عمل کنند و بسیاری از آنها به عربی ترجمه شده است . (عیون الانباء ج 2 ص 33). و رجوع به همان کتاب صفحه ٔ مذکور شود.
جاری . (ص نسبی ) منسوب است به جار که شهرکی است در ساحل قریب به مدینه ٔ رسول (ص ). (الانساب سمعانی ).
فرخی .
مسعودسعد.
؟
نسبت میان زنان دو یا چند برادر با یکدیگر؛ زنِ برادرشوهر.
۱. روان؛ رونده؛ درجریان: آب جاری.
٢. [مجاز] رایج.
٣. کنونی؛ فعلی: ماه جاری.
زن برادر شوهر ، هر یک از زن برادرها نسبت به زن برادر دیگر جاری محسوب می شود.
تکیه ای: yâd
طاری: yây
طامه ای: yây
طرقی: yây
کشه ای: yây
نطنزی: yây
۱نسبت همسران دو برادر به هم – جاری ۲در جریان رود ۳بالا