کلمه جو
صفحه اصلی

کاپیتان


مترادف کاپیتان : ناخدا، ناوبان، ارشد، رهبر، فرمانده

برابر پارسی : هوانورد، خلبان

فارسی به انگلیسی

captain, master, skipper

master, skipper


مترادف و متضاد

۱. ناخدا، ناوبان
۲. ارشد، رهبر
۳. فرمانده


skipper (اسم)
رهبر، کاپیتان، فرمانده یا خلبان هواپیما، ناخدای کشتی، فرمانده کشتی بازگانی، جست و خیز کننده

ناخدا، ناوبان


ارشد، رهبر


فرمانده


فرهنگ فارسی

قهرمان کمدی ایتالیایی و او نمونه ایست از دلقکان و مسخرگان .
سرکرده، سردسته، سروان، فرمانده کشتی
( اسم ) ۱ - سلطان سروان . ۲ - فرمانده . ۳ - ناخدای کشتی . ۴ - رهبر تیم ورزش .
قهرمان کمدی ایتالیایی از قبیل دلقکان مضحک

فرهنگ معین

[ فر. ] (اِ. ) ۱ - سروان ، فرمانده . ۲ - خلبان . ۳ - ناخدا. ۴ - رهبر یک تیم ورزشی ، سر ی ا ر (فره ).

لغت نامه دهخدا

کاپیتان. ( فرانسوی ، اِ ) کاپیتن. رجوع بکاپیتن ش-ود.

کاپیتان. ( اِخ ) قهرمان کمدی ایتالیائی از قبیل دلقکان و مسخرگان.

کاپیتان . (اِخ ) قهرمان کمدی ایتالیائی از قبیل دلقکان و مسخرگان .


کاپیتان . (فرانسوی ، اِ) کاپیتن . رجوع بکاپیتن ش-ود.


فرهنگ عمید

۱. خلبان.
۲. ناخدای کشتی.
۳. بازیکنی که در حین بازی هدایت گر و سخن گوی تیم است.

دانشنامه عمومی

سَریار.


کاپیتان (به فرانسوی: Capitan) یک وام واژه از زبان فرانسوی است که در دیگر زبان های اروپایی نیز از همین واژه با املای Capitan یا Kapitan استفاده می شود، تنها در انگلیسی به جای کاپیتان از واژه کَپْ تِیْن یا کاپْ تِین (Captain) استفاده می شود.
کاپیتان بیف هارت
ناخدا
کاپیتان (دریانوردی) بالاترین فرمانده و راهبر کشتی یا ناو
کاپیتان نام دیگر خلبان اصلی هواپیما
کاپیتان، نیو مکزیکو
کاپیتان (ورزش) سرگروه تیم ورزشی
کاپیتان (فوتبال)
کاپیتان به یکی از موارد زیر اشاره دارد:

پیشنهاد کاربران

واژه ای فرانسوی -
یکی از معادل های فارسیش: سَر تیم، سَر یار

سردسته

رهبر _ کشتیبان


کلمات دیگر: