کلمه جو
صفحه اصلی

خاستگاه


مترادف خاستگاه : خاستنگاه، مبدا ، سرچشمه، منشا، منبع، تجلی گاه، تجلی گه

متضاد خاستگاه : مقصد

فارسی به انگلیسی

birthplace, cradle, fount, home, homeland, origin, source

origin


فارسی به عربی

اصل

مترادف و متضاد

۱. خاستنگاه، مبدا ≠ مقصد
۲. سرچشمه، منشا، منبع
۳. تجلی گاه، تجلیگه


beginning (اسم)
سر، اقدام، اغاز، شروع، عنصر، ابتدا، خاستگاه، فاتحه، منشاء، سراغاز، مبدا، مبتدا

source (اسم)
ماخذ، مایه، خاستگاه، منشاء، مبدا، منبع، سر چشمه، عین، چشمه، مصدر، مایه مبداء

origin (اسم)
سر، ماخذ، سنخیت، اصل، عنصر، خاستگاه، منشاء، مبدا، سرمایه، سر چشمه، نسب، مصدر، اصل بنیاد

خاستنگاه، مبدا ≠ مقصد


فرهنگ فارسی

( اسم ) مبدا

فرهنگ معین

(اِمر. )جایی که چیزی ازآن برمی خیزد یا در آن پدید می آید، منشأ، منبع .

لغت نامه دهخدا

خاستگاه. ( اِ مرکب ) مبداء. محل برخاستن. جایگاه بلند شدن و طلوع کردن.

فرهنگ عمید

جای برخاستن، مبدٲ.

پیشنهاد کاربران

محل برخاستن


عادو

محل تولد

محل، جایگاه

خاستگاه = مبدأ است ولی خواستگاه= مقصد . خوندنشون یکیه ولی نوشتنشون نه. اگه بخواهیم بگیم : مبدا و مقصد ناگزیریم بگیم : آغازگاه و پایانگاه یا آغازگاه و خواستگاه 😉

مبدا، شروع یا سرآغاز


کلمات دیگر: