مترادف فاخر : پرقیمت، گرانبها، نفیس، باشکوه، عالی، فخرکننده
برابر پارسی : گرانمایه، ارزشمند، پربها
fine, sumptuous, rich, costly
dressy
وافر , مجلل , انبوه , پربرکت , خوش گذران , داراي زندگي تجملي
(تلفظ: fāxer) (عربی) گرانبها ، با ارزش ؛ عالی ؛ نیکو .
پرقیمت، گرانبها، نفیس
باشکوه، عالی
فخرکننده
۱. پرقیمت، گرانبها، نفیس
۲. باشکوه، عالی
۳. فخرکننده
فاخر. [ خ ِ ] (اِخ ) امام فاخربن معاذ. یکی از مشاهیر سیستان در زمان سلطان مسعود غزنوی بوده است . رجوع به تاریخ سیستان ص 362 و 367 شود.
فاخر. [ خ ِ ] (اِخ ) نام شاعری است . رجوع به فاخری شود.
منوچهری .
ناصرخسرو.