کلمه جو
صفحه اصلی

ناامید کردن

فارسی به انگلیسی

despair, disappoint

to despair, to disappoint


فارسی به عربی

احبط، خب امل

احبط


مترادف و متضاد

frustrate (فعل)
باطل کردن، خنثی نمودن، خنثی کردن، عقیم کردن، مختل کردن، نا امید کردن، عقیم گذاردن، هیچ کردن، فکر کسی را خراب کردن

disappoint (فعل)
محروم کردن، مایوس کردن، نا امید کردن، دلسرد کردن

wet blanket (فعل)
نا امید کردن

فرهنگ فارسی

نومید کردن . محروم کردن .

لغت نامه دهخدا

ناامید کردن. [ اُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) نومیدکردن. محروم کردن. بی نصیب گذاشتن. ئیآس. مُیاءَسَة.ابلاس. اِخابَه. تخییب. حرمان. تأییس :
ز بوی زنان موی گردد سپید
سپیدی کند از جهان ناامید.
فردوسی.
بضاعت نیاوردم الا امید
خدایا ز عفوم مکن ناامید.
سعدی ( بوستان ).
ناامیدم مکن از سابقه روزازل
تو چه دانی که پس پرده که خوب است و که زشت.
حافظ.

پیشنهاد کاربران

let down



کلمات دیگر: