کلمه جو
صفحه اصلی

غالیه


مترادف غالیه : مشک، غالی، گران

متضاد غالیه : ارزان، رخیص

فارسی به انگلیسی

perfume composed of musk and ambergris

فارسی به عربی

مسک

مترادف و متضاد

مشک ≠ ارزان، رخیص


غالی، گران


perfume (اسم)
عطر، بوی خوش، غالیه

۱. مشک
۲. غالی، گران ≠ ارزان، رخیص


فرهنگ فارسی

۱ - اسم عام جمیع فرقه هایی که در باب پیغمبر اسلام یا ایمه شیعه یا بزرگان اسلام غلو کرده و ایشان را درجه الوهیت داده اند . ۲ - ( اختصاصا ) کسانی که درباره علی ۴ بن ابی طالب غلو کرده و او را مرتبه الوهیت داده اند . فرق غلات را قدما ازین قرار نام برده اند : از دریه امریه بزیغیه جناحیهبشریه بلالیه بیانیه تمیمیه حارثیه خطابیه ذمایه ذمیه رجعیه سبائیه سلمانیه شریعیه شریکیه شلمغانیه طیاریه علیاویه ( یا علیائیه ) عمیریه عینیه محمدیه مخطئه معمریهمغیریه مفضله موسویه میمیه نصیریهنمیریه یعقوبیه ( لغ . )
داروئی بسیارخوشبوکه درطب قدیم بکارمیرفته وازترکیب مشک وعنبروحصی لبان(حسن لبه )وروغن بان میساختند
۱ - ( صفت ) مونث غالی گران . ۲ - ( اسم ) بوی خوشی است مرکب از مشک و عنبر و جز آن برنگ سیاه که موی را بدان خضاب کنند .
جندالغایه چنانکه طبری نوشته بر لشکریان هزیمت بافته محمد امین اطلاق شده است : از آن هزیمتیان پنج هزارمرد ببغداد شدند نزد محمد محمد ایشانرا بنواخت و درم نداشت که دادی و آن روز که ایشان را بارداد طشت غالبه پیش نهاد و هرکس را بریش غالبه پیش نهاد و هر کس را بریش غالبه کرد و ایشان بیرون آمدند با غالبه نه درم و نه خلعت و نه صلت مردمان بغداد بر ایشان بخندیدند و ایشان را ببغداد جندالغالیه نام کردند .

فرهنگ معین

(یِ ) [ ع . غالیة ] ۱ - (ص . ) مؤنث غالی ، گران . ۲ - (اِ. ) بوی خوشی مرکب از مشک و عنبر و باله به رنگ سیاه که موی را بدان خضاب کنند.

لغت نامه دهخدا

( غالیة ) غالیة. [ ی َ ] ( ع ص ) تأنیث غالی. گران. ( از المنجد ). رجوع به غالی شود. || ( اِ ) ترکیباتی است از بوی خوش. ج ، غوالی. ( اقرب الموارد ). بوی خوشی است مرکب از مشک و عنبر و جز آن سیاه رنگ که موی را به وی خضاب کنند. سماها بذلک سلیمان بن عبدالملک و گوینداز مخترعات جالینوس است. ( منتهی الارب ). و زمخشری آرد: مرکبی است از عطریات ، عبداﷲبن جعفر غالیه به معاویه برد، معاویه را از آن خوش آمد و پرسید چه مبلغ درآن صرف شده ؟ عبداﷲ مالی کثیر گفت. معاویه گفت : غالیةً و این نام برآن بماند. ( از ربیع الابرار زمخشری ). خوشبوی معروف و آن مرکب باشد از مشک و عنبر و کافور و دهن البان و غیره. از منتخب. ( غیاث ). و صاحب آنندراج آرد:... و فارسیان به معنی مطلق خوشبوی با لفظ باریدن و کشیدن و زدن استعمال کنند. میر ابوالحسن فراهانی در شرح قصاید انوری از ربیع الابرار زمخشری آورده که عبداﷲبن جعفر شیشه غالیه پیش معاویه بتحفه آورد. معاویه گفت هذه غالیة. یعنی این گران است ، و این نام برو ماند - انتهی. ولی در حدیث عایشه آمده : کنت اغلل لحیة رسول اﷲ ( ص ) بالغالیة. و در صورت اصالت حدیث اینکه گویند غالیه را معاویه یا سلیمان بن عبدالملک نام نهاده اند درست نیست.مشک پخته. مشک آمیخته. ( زمخشری ). بوی خوشبوی که موی را به وی خضاب کنند. ( صراح ). عصر مالیده. ( دهار ). غُمْنَة. ( منتهی الارب ). مضنون. ( منتهی الارب ). و صاحب اختیارات بدیعی آرد: شیخ الرئیس گوید اورام صلب را نرم گرداند و اگر در روغن خیری یا روغن حب البان بگذارند و در گوش چکانند درد زایل کند و بوئیدن آن مصروع را نافع بود و صداع سرد ساکن گرداند و چون در شراب حل کنند و بخورد کسی دهند مست گردد بغایت و بوئیدن وی مفرح دل بود، و وی جهت درد رحم سرد بخور برگرفتن عظیم نافع بود و ورمهای بلغمی صلب بگدازاند و حیض براند و اختناق رحم را نافع بود و پاک گرداند و آبستنی را یاری دهد - انتهی. و حکیم مؤمن آرد: از مرکبات قدیمه و مخترع آن جالینوس و اصل او مشک و عنبر و روغن بان و حسن لبه و عرقهای خوشبو است که بحسب احوال عود و مشک و رامک و موم و لادن و امثال آن اضافه کنند ودر دستورات چند قسم او مذکور است. جهت اصلاح حال رحم و تقویت دل و لذت جماع و رفع امراض فرج و فالج و لوقه و خدر و تقویت قوتها و ارواح و اعضاء مؤثر است. ( تحفه ). در قانون این نام در ادویه مفرده آمده است و منافع بی ذکر ماهیت. رجوع به کتاب قانون ( ادویه مفرده ) چ طهران ص 247 شود. بوی خوشی مرکب از سک و مشک و کافور و عنبر و روغن بان یا نیلوفر. ( بحر الجواهر ). و صاحب مخزن الادویه آرد: ماهیت آن : از ادویه مرکبه قدیمه است. گفته اند از مخترعات جالینوس و اصل آن مرکب از عنبر و حصی لبان ( حسن لبه ) و روغن بان سه جزو و عرقهای خوشبو است. پس جهت اعراض و اغراض دیگر عود هندی و سک و رامک و لادن و امثال اینها اضافه مینمایند. و در قرابادین کبیر نسخ آن ذکر یافت. طبیعت آن گرم و خشک و بحسب تراکیب طبیعت آن مختلف میباشد در حدت و عدم آن. افعال و خواص آن : مقوی قلب و دماغ و سایر قوی و ارواح و اعضاء و مفرح اعضاءالراس. تمریخ بدان با روغن بان و یا خیری جهت تسکین صداع بارد و فالج و لقوه و به دستور با شراب و استشمام آن منعش صاحب صداع و مسکن صداع بارد و آشامیدن آن با شراب مسکر وقطور محلول آن در یکی از آن روغن در گوش جهت صرع و سکته و دبیع گوش. اعضاء الصدر، بوئیدن آن مفرح و مقوی قلب. اعضاء النفض. حمول آن جهت اوجاع بارده رحم وتحلیل ورم صلب بلغمی آن و ادرار طمث و اختناق رحم واصلاح حال آن مفید و رحم را مهیای آبستنی گرداند و طلای آن بر احلیل ملذذ جماع است - انتهی. داود ضریر انطاکی آرد: غالیه از تراکیب قدیم شاهانه است. جالینوس برای فلیجوس ابداع کرد نخست فلیجوس از جالینوس داروئی برای اصلاح ابدان و رحمهای زنان از برودت خواست ، ولی بعدها استعمال آن در بیماریهای دیگر نیز مانند فالج و لقوه و نسا و خدر هنگام نفرت از داروهای دیگر توسعه یافت و داروهای خوشبو را در آب نگاه میداشتند. و ساختن آن چنین است که اجسام خوشبو چون عود و صندل و کمکام را در آبهای پاکیزه و معطر مانند گلاب و عرق بیدمشک میخیسانند سپس آن را تقطیر و در انبیق نیک احکام میکنند و رطوبات ضعیف آن را میگیرند و گاه هنگام تقطیر مشک و عنبر نیز برحسب اینکه بخواهند بر آن می افزایند. و آن را در دهن ها و غوالی بکار میبرند که عبارت است از حل مشک و عنبر در روغن بان بدون آتش اگر ممکن شود... و گاه ظفر با آن طبخ کنند تا حل گردد و صافی شود و گاهی برای قوام موم و عود محلول به آن افزایند و سزاست که آن را در معتدل ترین اوقات مانند سحرگاه تابستان و بامداد بهار و نزدیک ظهر پائیز بسازند... غالیه دیگر: ساطعةالریح ، برای امراض بارد نافع است. و احشا و کلیه اعضا را قوت بخشد و برای انواع درد سر و شقیقه سودمنداست برای طرز ساختن انواع دیگر آن رجوع به تذکره داود ضریر انطاکی ذیل حرف غین ص 25 شود. لغویان آن رااز جمله ذکورة الطیب یعنی عطرهای بیرنگ نام می برندکه جامه رنگین نکند و ازینرو مردان نیز توانند آن را بکار بردن. و رجوع به ذکوره طیب شود :

غالیه . [ ی َ ] (اِخ ) (جندالَ ...) جندالغالیه چنانکه طبری نوشته بر لشکریان هزیمت یافته ٔ محمد امین اطلاق شده است : از آن هزیمتیان پنج هزار مرد به بغداد شدند نزد محمد، محمد ایشان را بنواخت و درم نداشت که دادی و آن روز که ایشان را بار داد طشت غالیه پیش نهاد و هر کس را به ریش غالیه کرد و ایشان بیرون آمدند با غالیه نه درم و نه خلعت و نه صلت ، مردمان بغداد بر ایشان بخندیدند و ایشان را به بغداد جندالغالیه نام کردند. (ترجمه ٔ تاریخ طبری بلعمی ص 513).


غالیه . [ ی َ ] (اِخ ) بنت ابوجعفر منصور عبداﷲبن محمدبن علی بن عبداﷲبن عباس متوفی بسال 158 هَ . ق . صاحب عقدالفرید آرد: او را کنیزکان (امهات اولاد) فرزندانی بدین نامها بوده است : صالحا و غالیة و... رجوع به عقدالفرید چ محمد سعید العریان ج 5 ص 393 شود.


غالیه . [ ی َ ] (اِخ ) سلیم بن میخائیل (1851-1917 م .)یکی از معلمان علم حساب دفترداری در شهر بیروت . وی از سال 1870 تا سال 1914 م . بدین شغل ادامه داده است . او در دمشق متولد شده سپس به قسطنطنیه سفر کرد تا معلومات خود را تکمیل کند و آنگاه برای دیدار خال (دائی ) خود که معلم فرزندان تزار بوده به روسیه رهسپارشد و سپس به بیروت بازگشت و به تدریس حساب پرداخت . وی مردی نیکخو و خوش معاشرت بود و شاگردانش او را دوست میداشته اند و هم او را فرزندانی است که مقیم بیروت هستند و در زمره ٔ بزرگان آن شهر بشمار می آیند او راست : البدرالمنیر فی اصول حساب الزنجیر، بیروت مطبعه ٔیوسف سلفون و مطبعة العمومیة الکاثولیکیة، والروضة الزهیة فی الاعمال المتجریة، بیروت مطبعة العمومیة الکاثولیکیة 1890 م . (از معجم المطبوعات ستون 1405).


غالیه . [ ی َ ] (اِخ ) فرقه ای از مذهب شیعه و آنان نه صنف بوده اند: کاملیة، سبائیة، منصوریة، غرابیة، طباریة، بَزَیغیَّة، یعفوریة، غمامیة، اسماعیلیة یا باطنیة. (مفاتیح خوارزمی ). و صاحب بیان الادیان آنان را فرقه ٔ ثالثه ٔ شیعه میخواند و گوید نه فرقه اند: کاملیة، سبائیة، منصوریة، غرابیة، بزیغیه ،یعقوبیه ، اسماعیلیه ، ازدریة. و مسعودی آرد: غالیه یا غلاة اسم عام جهت فرقی که در حق حضرت رسول یا ائمه بخصوص حضرت علی بن ابیطالب غلو کرده و به ایشان مقام الوهیت داده اند و از ایشان بعضی محمدیه بوده اند یعنی محمدبن عبداﷲ را خدا میشمردند و بعضی علویه طرفدار الوهیت علی بن ابی طالب . (مروج الذهب ج 2 ص 144، از خاندان نوبختی ص 26). و ناصرخسرو در کتاب وجه دین (چ برلن ص 294) نوشته : «خبر است از رسول علیه السلام که گفت : الغلاة نصاری هذه الامة و النواصب یهودها، و الخوارج مجوسها؛ گفت . غالیان ترسایان امتند و ناصبیان جهودان امتند و خارجیان مغان امتند». (مزدیسنا تألیف معین ص 288) و در حاشیه ٔ آن چنین آمده است : غالیه بازپس ترین قومی از شیعه اند. این گروهند که کافر محض باشند و ایشان از آن گروهند که یکی از ایشان نزد علی آمد و گفت : یا علی الاعلی السلام علیک - علی کرم اﷲ وجهه گفت : یهلک اثنان : محب مفرط و مبغض مفتری ، و ایشان نه (ظ. هشت ) فرقه اند: الکاملیة: اصحاب ابی الکامل . 2-السبائیة: اصحاب عبداﷲبن سبا. المنصوریه : اصحاب ابومنصور عجلی . 4- الغرابیة: ایشان گویند علی بن ابیطالب به زاغ ماند. 5- البزیغیة: اصحاب بزیغبن یونس . 6- الیعقوبیة: اصحاب محمدبن یعقوب . ایشان گویند علی هرگاه در میان ابر بدنیا آید. 7- الاسماعیلیة: ایشان اصحاب اسماعیل بن علی اند. 8- الازدریة: ایشان گویند این علی که پدر حسن و حسین است علی نیست ، او مردی است که او را علی الازدری خوانند و آن علی که امام است او را فرزند نباشد که صانع است . (بیان الادیان ص 35). واصل بن عطا فرق غالیه را به غلیة (آدم کشی و به اصطلاح امروز تروریسم ) وصف میکند و در پاسخ این شعر بشار برد:
و ما شرّ الثلاثة ام ُّ عمرو
بصاحبک ِ الذی لا تصبحینا.
گوید: «اما لهذا الملحد المشنف المکتنی بابی معاذ، من یقتله ؟ اما واﷲ لولا ان الغیلة من سجایا الغالیة لبعثت الیه من یبعج بطنه علی مضجعه و یقتله فی جوف منزله و فی یوم حفله . (البیان والتبیین چ حسن السندوبی ص 30 ج 1). و از شاعران معروفی که در زمره ٔ غالیه بشمار میرفته اند کمیت بن الاسدی است . (رجوع به البیان والتبیین چ حسن السندوبی ص 54 1 شود). و از زنان ناسک و زاهدی که هم جاحظآنها را در شمار غالیه آورده و از اهل بیان بوده اند، میتوان لیلی الناعطیة و الصدوف و هند را نام برد. رجوع به البیان والتبیین ایضاً ج 1 ص 283 شود و از شاعرانی که غالیه را وصف کرده اند معدان الاعمی است که در قصیده ٔ طویل خود غالیه و رافضه و تمیمیه و زیدیه را وصف کرده است و از جمله ٔ قصیده ٔ مزبور این دو شعراست :
والذی طفف الحدار من الذعَ-
- ر و قد بات قاسم الانفال .
فغدا خامعاً بوجه هشیم
و بساق کعود طلح بال ِ.
(البیان و التبیین ایضاً ج 3 ص 53). در عیون الاخبار ج 2 ص 146 ببعد آمده : و اعشی همدان در قصیده ای که در آن میگوید رافضه مردم را میکشند گوید:
و کلهم شرٌ علی ان ّ رأسهم
حمیدة والمیلاء حاضنة الکسف .
و منظور از کسف ابومنصور (عجلی یکی از مدعیان امامت است ) و علت نامیدن وی بدین نام این است که او به اصحاب خود گفت در باره ٔ من این آیه نازل شده است : «و ان یرواکسفاً من السماء ساقطاً» و او معتقد بقتل و خفه کردن مردم بود و در حاشیه ٔ آن آمده : حمیدة از اصحاب لیلی الناعطیة بود که در غالیه (فرقه ٔ چهارم مذهب شیعه ) ریاست داشت و غالیه کسانی بودند که در حق ائمه ٔ خویش غلو کردند بحدی که آنان را از مخلوق بودن خارج ساختند و در باره ٔ ایشان حکم به احکام الهی کردند. رجوع به ملل و نحل شهرستانی ص 132 چ لایپزیک و کتاب الحیوان (جاحظ) ج 6 ص 130 و مفاتیح العلوم خوارزمی چ اروپا ص 30 شود. و مرحوم اقبال آرد: غلاة یا غالیه یعنی کسانی که در حق حضرت علی بن ابی طالب و فرزندان او راه غلو رفته و به الوهیت ایشان قائل شده اند. این جماعت در حقیقت جزء شیعه محسوب نمیشوند، یا خود را به این طایفه بسته و یا معاندین شیعه ، ایشان را درعداد فرقه ٔ مزبور آورده اند. (خاندان نوبختی ص 50) وغلات را در نواحی گوناگون به اسامی مختلف میخوانده اند چنانکه کلمه ٔ مزدکیه از القابی است که مخالفین به بعضی از فرق غلاة میداده اند مخصوصاً در ری و در آذربایجان غلاة را قولیه مینامیده اند و اینک مجملاً بشرح عقاید نه فرقه ٔ مزبور و دیگر اصناف غلاة میپردازیم :
1- ازدریه : از فرق غلاة و ایشان گویند این علی که پدر حسن و حسین است علی نیست او مردی است که او را علی الازدری خوانند و آن علی که امام است او را فرزند نباشد که صانع است . (بیان ص 185) .
2- اسحاقیه : پیروان اسحاق بن زیدبن حارث از اصحاب عبداﷲبن معاویةبن عبداﷲبن جعفربن ابی طالب ، از فرق غلاة که علی بن ابی طالب را در نبوت با حضرت رسول شریک میدانستند و طرفدار اباحت و اسقاط تکالیف بودند. این فرقه گویا شریکیه باشند که بعداً ذکر میشود. (ابن ابی الحدید ج 2 صص 309 - 310، تلبیس ابلیس صص 23 - 24) ورجوع به شریکیة شود.
3- اسحاقیه : از غلاة و از فروع فرقه ٔ علیائیه ، اصحاب ابویعقوب اسحاق بن محمدبن ابان نخعی کوفی ملقب به احمر متوفی سال هَ . ق .
4- اصحاب الکسا: [ طرفداران ] از فرق علیائیه و معتقد بحلول و غلو که میگفتند اصحاب کسا یعنی پنج تن آل عبا یک چیز بیش نیستند و روح بالسویه در ایشان حلول کرده و احدی را بر دیگری فضلی نیست . و از روی همین عقیده فاطمه را هم بدون هاء تأنیث فاطم نام میبردند. (شهرستانی ص 134) (خطط ج 4 ص 178) .
5- امریة: از فرق غلاة که میگفتند علی در امر رسالت با حضرت رسول شریک است . (تلبیس ابلیس ص 23، خطط ج 4 ص 178) .
6- اهل افراط، یا غلو: فرقی از شیعه که بعضی از ائمه ٔ خود را بخداوند تعالی مانند میکنند. (شهرستانی ص 65). و رجوع به غالیه شود.
7- بُزَیغیَّه : از فرق غلاة و از فروع خطابیة، اصحاب بُزَیغبن موسی الحائک که بزیغ را رسول ابوالخطاب محمد می پنداشتند و امام جعفر صادق را خدا میدانستند ومیگفتند که آن حضرت در اختیار صورت فعلی به مردم تشبه کرده و معتقد بودند که در میان ایشان مردمانی وجود دارند که از جبرائیل و میکائیل و حضرت رسول افضلندو میگفتند که هیچ کس از ایشان نمی میرد. (مقالات اشعری ص 12، فرق صص 39-40، شهرستانی ص 137، ابن حزم ج 4 ص 186، خطط ج 4 ص 174، بیان ص 157، رجال ابوعلی ص 360) .
8- بشیریه : از فرق غلاة و از فروع مفوضه و واقفه اصحاب محمدبن بشیر اسدی معتقد به زنده و غایب بودن امام موسی بن جعفر و نمردن و حبس نشدن آن حضرت . این فرقه محمدبن بشیر و بعد از او پسرش سمیع را امام میشمردند. (فرق ص 70، کشی صص 297-300) .
9- بلالیه : از فرق غلاة، پیرو ابوطاهر محمدبن علی بن بلال از اصحاب امام یازدهم و از منکرین وکالت ابوجعفر عمری که خود را بجای ابوجعفر وکیل امام غایب میخوانده است . رجوع به کتاب الغیبه طوسی صص 260-261 و احتجاج ص 245 شود .
10- بیانیه : از فرق غلاة، پیروان بیان بن سمعان تمیمی نهدی که ادعای نبوت کرده و معتقد بتناسخ و رجعت بوده و او در ابتدا خود را جانشین ابوهاشم عبداﷲبن محمدبن حنفیه میدانسته ، بعد راه غلو رفته و امیرالمؤمنین علی را خدا شمرده است . بیان از معاصرین امام محمد باقر بوده و در سال 119 به قتل رسید. (مقالات اشعری صص 5-7، فرق ص 30، شهرستانی صص 113-114، الفرق ص 241، تبصرة ص 419، خطط ج 4صص 175-176 و انساب ورق 98 الف ، منهاج ج 1 ص 238 و تواریخ معتبر در وقایع سال 119) .
11- تمیمیه : یا زراریه از فرق غلاة و مشبهه شیعه اصحاب زرارةبن اَعْیَن که علم و قدرت حیات و سمع و بصر را برای خدای تعالی حادث میدانسته و در باب امامت نیز از واقفه بوده است . (مقالات اشعری ص 28 و 36،مفاتیح العلوم ص 20، کشی صص 88-107، کمال الدین ص 44، انساب ورق 273 ب ، خطط ج 4 ص 169 و 174 تبصره ص 420) .
12- جناحیه : از فرق غلاة اصحاب عبداﷲبن معاویةبن عبداﷲبن امام جعفر صادق که به لقب ذوالجناحین ملقب بوده . این فرقه معتقد بودند که علم در قلب عبداﷲمانند علف در صحرا می روید و بتناسخ نیز عقیده داشتند و عبداﷲ را خدا و رسول میدانستند و بفنای دنیا معتقد بودند و اکل میته و شرب شراب و بعضی محرمات دیگر را حلال میشمردند و میگفتند که روح خداوند در صلب انبیا وارد گردید تا به عبداﷲ رسیده و عبداﷲ زنده و همان مهدی قائم منتظر است . (مقالات اشعری ص 6، انساب ورق 136 الف ، تلبیس ابلیس ص 103، خطط ج 4 ص 176، شهرستانی ص 113، الفرق ص 235 و 242) .
13- حارثیه : از فرق کیسانیه و از غلاة اصحاب عبداﷲبن حارث مداینی ، معتقد به امامت ابوهاشم عبداﷲبن محمدبن حنفیه و امامت عبداﷲبن معاویةبن عبداﷲبن جعفربن ابی طالب بعد از ابوهاشم و ایشان میگفتند که هر کس امام را شناخت هر چه بخواهد میتواند بکند. (فرق ص 29). شهرستانی (ص 113). این فرقه را همان فرقه ٔ اسحاقیه منسوب به اسحاق بن زیدبن حارث انصاری میداند و میگوید که حارثیه میگفتند که روح عبداﷲبن معاویه در اسحاق حلول کرده است .
14- جلویه : از غلاة. (خطط ج 4 ص 177) .
15- خطابیه : از فرق غلاة و از فروع اسماعیلیه ، اصحاب ابوالخطاب محمدبن ابی زینب اجدع کوفی که معتقد به نبوت ابوالخطاب بوده اند و میگفتند که ائمه پس از رسیدن به مقام پیغمبری برتبه ٔ الوهیت نیز میرسند و حضرت صادق را خدا میشمردند. ابوالخطاب معاصر منصور خلیفه بود و به دست عمال او به قتل رسید. (مقالات اشعری صص 10-11) (فرق ص 37 و38 - 40 و 58 - 60 و 64) (رجال کشی ص 187-199) (الفرق ص 236 و 242) (شهرستانی ص 136-137) (ابن حزم ج 4 صص 186-187) (منهاج ج 1 ص 239) (خطط ج 4 ص 174) (کتب تواریخ و رجال معتبر) .
16- زمامیه : طایفه ای از غلاة شیعه که جبرئیل را مذمت میکردند در اینکه به جای آوردن وحی به حضرت علی بن ابی طالب آن را بر حضرت رسول نازل کرده . (تلبیس ابلیس ص 104) .
17- ذمیة: فرقه ای از غلاة شیعه مدعی الوهیت علی بن ابی طالب . این فرقه حضرت رسول را دشنام میداده و ذم میکرده و میگفته اند که حضرت علی حضرت محمدبن عبداﷲ را از جانب خود مأمور کرده و آن حضرت مقام فرستنده ٔ خود را جهت خویش ادعا نموده است و علی بن ابیطالب را به این شکل راضی ساخته که شوهر دختر و مولای او باشد. (انساب ورق 240 الف ) (الفرق ص 238) (خطط ج 4 ص 177) .
18- رجعیة: از فرق غلاة شیعه که میگفتند علی بن ابیطالب برخواهد گشت و انتقام خود را از دشمنان خویش خواهد کشید. (تلبیس ابلیس ص 24 خطط ج 4 ص 178) .
19- زُراریة: رجوع به تمیمیه شود.
20- سبائیة: یا سبیة، اولین فرقه از فرق غلاة طرفداران عبداﷲبن سبا که پیش از هر کس به اظهار طعن ابوبکر و عمر و عثمان پرداخته و معتقد به حیات جاوید و رجعت حضرت علی و الوهیت او بوده اند، امیر المؤمنین علی عبداﷲبن سبا را بقتل رساند. فرقه ٔ نصیریه از بازماندگان سبائیه بوده اند. (کشی ص 71) (فرق ص 20) (مقالات اشعری ص 15) (تبصره ص 496) (کتاب الاوائل ابوهلال عسگری ص 192) (برگ الف ، بیان ص 158) (منهاج ج 1 ص 239) (شرح نهج البلاغه ج 1 ص 425) (الفرق صص 223-226) (شهرستانی صص 132-133) (ابن حزم ج 4 ص 180 و 188) (خطط ج 4 ص 175) (سمعانی برگ 288 الف ) .
21- سلمانیة: از غلاة معتقد بالوهیت سلمان فارسی . (مقالات اشعری ص 419) .
22- شاعیة: از فرق غلاة. (خطط ج 2 ص 170) .
23- شریعیة: از غلاة حلولیه اصحاب ابومحمد حسن شریعی . (تبصره ص 419) .
24- شریکیه : از غلاة شیعه که علی بن ابیطالب را شریک حضرت رسول میشمردند. (خطط ج 4 ص 177). و رجوع به امریه شود .
25- شلمغانیة: از غلاة حلولیه اصحاب ابوجعفر محمدبن علی بن ابی العزاقر شلمغانی . نام دیگر این فرقه عزاقریه است .
26- صائدیة: از غلاة اصحاب صائد نهدی از معاصرین حضرت صادق و این شخص و بیان نهدی از فرقه ٔ کربیه بوده و عقیده داشتند که محمدبن الحنفیه مهدی منتظر است . (فرق ص 25) (رجال کشی ص 195 و 197) .
27- طیاریة یا طیاره : از فرق غلاة منسوب به جعفر طیار. (مفاتیح العلوم ص 22) (کشی ص 208) .
28- علویه : عموم غلاتی که بحضرت علی بن ابی طالب مقام الوهیت میداده اند و یا رسالت را از آن ِ آن حضرت می پنداشتند در مقابل محمدیه . (مروج الذهب ج 2 ص 144) (تلبیس ابلیس ص 23) .
29- علیاویة یا علیائیة: از فرق غلاة اصحاب علیاء ابن ذراع دوسی یا اسدی که حضرت امیرالمؤمنین را خدا میدانستند و حضرت رسول را پیغمبری میشمردند که از جانب او به رسالت آمده و با غلاة دیگر مثل مخمسه و محمدیه در پاره ای از عقاید اشتراک داشتند و کسی که در انتشار این مقاله سعی بسیار داشت بشار شعیری از معاصرین حضرت صادق بود که خود را بنده ٔ علی بن ابیطالب و از جانب او رسولی میدانست که بر محمدیه مبعوث شده و با خطابیه یعنی اصحاب ابوالخطاب در چهار کس یعنی علی و فاطمه و حسن و حسین توافق داشت و میگفت که معنی فاطمه و حسن و حسین تلبیس است و غرض حقیقی در این اسامی علی است چه او در امامت بر این سه شخص تقدم دارد. علیاویه در اباحت و تناسخ و تعطیل با مخمسه تفاوتی نداشتند ولی نبوت پیغمبر اسلام و رسالت سلمان فارسی را از جانب او چنانکه محمدیه می گفتند قبول نمی کردند بلکه محمدبن عبداﷲ را بنده ٔ علی بن ابیطالب میشمردند محمدیه میگفتند که چون بشار شعیری رسالت سلمان و ربوبیت حضرت رسول را منکر گردید بصورت مرغی که علیاء نام داشت مسخ شد و فرقه ٔ طرفدار او بهمین جهت علیائیه خوانده شدند. مخمسه و علیاویه و محمدیه ٔ خطابیه میگفتند که هر کس خود را به آل محمد منتسب دارد در این ادعا دروغگو و نسبت بخدا مفتری است مثل یهود و نصاری در این آیه : «و قالت الیهود و النصاری نحن ُ ابناءُ اﷲ و اَحِبّاؤه قُل فلم یعذّبُکم بذنوبکم بل انتم بشرٌ ممن خلق » (قرآن 18/5).چه محمدبن عبداﷲ به عقیده ٔ محمدیه و علی بن ابیطالب به عقیده ٔ علیاویه پروردگارانی باشند که نه از کسی زاده اند و نه ایشان را فرزندی باشد. (رجال کشی ص 131،132، 253، 298، 324) (خطط ج 4 ص 177) (ابن حزم ج 4 ص 186) .
30- عمیریه : از غلاة و از فروع خطابیه ، اصحاب عمیربن بیان عجلی که از حیث عقاید شبیه بفرقه ٔ بزیغیه بوده اند ولی به مرگ خود عقیده داشتند و مثل یعمریه امام جعفر صادق را خدا میدانستند. (مقالات اشعری صص 21-13) (شهرستانی ص 137) (الفرق ص 236) (خطط ج 4 ص 174) .
31- عینیه : از فرق غلاة که علی بن ابیطالب را در الوهیت بر محمد مقدم میداشتند. رجوع به میمیمه شود.
32- غُرابیة: از فرق غلاة و از فروع خطابیه که میگفتند حضرت علی به رسول اﷲ از غراب بغراب شبیه تر است و بهمین جهت جبرئیل بغلط پیش محمد رفته و فرمان رسالت را به او رسانده است . (مفاتیح العلوم ص 22) (تبصره ص 419) (تلبیس ابلیس ص 103) (الفرق ص 238) (مقالات اشعری ص 16، خطط ج 4 صص 176-177)(بیان ص 157، ابن حزم ج 4 ص 183) .
33- غمامیه : از غلاة که میگفتند خدا در هر بهاری بشکل ابر (غمام ) بزمین فرود می آید و دنیا را دور میزند. (مفاتیح العلوم ص 22) و گویا این فرقه از فروع سبائیه بوده اند، چه ایشان علی بن ابیطالب را خدا و در ابر مقیم میدانستند و میگفتند که رعد صورت و برق شلاق اوست و هر وقت بیاد علی می افتادند بر ابر صلوات میفرستادند. (انساب برگ 288 الف و ابن حزم ج 4 ص 180) .
34- قرامطه : از فرق اسماعیلی و از غلاة اصحاب شخصی بنام قرمطویه یا کرمتویه قائل به امامت محمدبن اسماعیل بن امام جعفر صادق و معتقد به زنده بودن و منتظر قیام او. این فرقه میگفتند که نبوت حضرت رسول بعد از غدیر خم از آن حضرت سلب و نصیب حضرت علی بن ابیطالب گردیده . (فرق ص 61) (تلبیس ابلیس ص 110) (مقالات اشعری ص 26 و دخویه ، یادداشتها در خصوص قرامطه و کتب ملل و نحل و تواریخ مشهور) .
35- کسفیه : همان فرقه ٔ منصوریه از فرق غلات اصحاب ابومنصور عجلی از مردم کوفه که خود را وصی امام پنجم شیعه امام ابوجعفر محمدبن علی باقر میدانسته و ائمه ٔ قبل از خود را پیغمبر میشمرده و خود نیز ادعای نبوت کرده . اصحاب او میگفتند که منصور عجلی به آسمان صعود کرده و خدا دست بر سراو مالیده و به فارسی با او تکلم کرده ، آنگاه به زمین آمده و عقیده ٔ ایشان این بود که آنچه خدا میفرماید که : «و ان یروا کسفاً من السماء ساقطاً یقولوا سحاب مرکوم » (قرآن 44/52) مراد ابومنصور عجلی است و به همین جهت این فرقه را کسفیه می خوانده اند. (تبصره ص 419) (تلبیس ابلیس ص 103) (ابن حزم ج 4 ص 185) (مقالات اشعری ص 9) (فرق ص 34 و 35) (شهرستانی ص 135 و 136)(کشی ص 196) (انساب برگ 543 ب ) (الفرق ص 224 و 235)(منهاج ج 1 ص 238) (بیان ص 158) (خطط ج 4 ص 176) .
36- کودیه : از اسامی غلاةکه در اصفهان به این فرقه میدادند. (شهرستانی ص 132) .
37- لاعنیه : از فرق غلاة که عثمان و طلحه و زبیر و معاویه و ابوموسی اشعری و عائشه رالعن میکردند. (خطط ج 4 ص 177) (تلبیس ابلیس ص 24) .
38- محمدیه : نام جماعتی از غلاة که حضرت رسول را خدا میدانستند .
39- محمدیه : از غلاة شیعه منتظر رجعت محمدبن عبداﷲبن حسن بن امام حسن . این فرقه میگفتند که امام محمد باقر جانشینی خود را به ابومنصور واگذاشته و این مقام بعد از ابومنصور به آل علی برمیگردد و انتظار رجعت محمدبن عبداﷲبن حسن را به عنوان قائم میکشیدند و از فروع مغیریه بودند. (مقالات اشعری صص 24-25، انساب برگ 512 ب ، الفرق صص 42-43 و 232) .
40- مخطئة: فرقه ای از غلاةکه می گفتند سلمان فارسی و مقداد و عمار و ابوذر غفاری و عمربن امیه صیمری از طرف خداوند مأمور اداره ٔ مصالح عالمند و به سلمان مقام رسالت میدادند. (کشی ص 253. رجال استرآبادی ص 225 از رجال ابن الغضایری ) .
41- معمریه : از فرق غلاة و از فروع خطابیه اصحاب معمربن خیثم که خود را جانشین ابوالخطاب رئیس فرقه ٔ خطابیه میدانسته و مدعی مقام نبوت بوده . این فرقه نیز مثل جناحیه بتحلیل محرمات و تناسخ عقیده داشتند و معمر را مثل ابوالخطاب می پرستیدندو نماز را نیز ترک گفته بودند. (مقالات اشعری ص 11) (فرق صص 39-40) (خطط ج 4 ص 174) (شهرستانی ص 137) .
42- مغیریه : از فرق غلاة اصحاب مغیرةبن سعید عجلی که بعد از امام زین العابدین و امام محمد باقر مغیرة را امام می پنداشتند و انتظار ظهور محمدبن عبداﷲبن حسن بن امام حسن را بعنوان مهدی داشتند. مغیرة در آخر کار ادعای نبوت کرد و خالدبن عبداﷲ قسری او را کشت . (مقالات اشعری صص 6- 7 و 23) (فرق ص 55) تلبیس ابلیس ص 92) (منهاج ج 1 ص 238) (الفرق صص 229-233) (شهرستانی ص 134 و ص 135) (خطط ج 4 ص 176) (و ابن ابی الحدید ج 2 ص 309) (انساب برگ 538 ب ) (ابن حزم ج 4 ص 18) (کشی ص 145، 148، 196، 197 و تواریخ معتبر) .
43- مفضلیه : از غلاة خطابیه اصحاب مفضل صیرفی معتقد به الوهیت امام جعفر صادق که چون امام از ابوالخطاب تبری جست ایشان نیز با خطابیه مخالف شدند. (مقالات اشعری ص 13) (الفرق ص 236) (شهرستانی ص 137) (خطط ج 4 ص 174 نوبختی ص 264) .
44- منصوریه : رجوع به کسفیه شود.
45- موسائیة یا موسویه : طرفداران امامت امام موسی بن جعفر کاظم و منتظر رجعت آن حضرت که از فرق غلاة واقفه محسوب میشوند. (انساب برگ 544 ب ) (الفرق ص 46) .
46- میمیه : از فرق غلاة که امیرالمؤمنین و حضرت رسول هر دو را نبی میدانستند ولی محمدبن عبداﷲ را در الوهیت مقدم میشمردند در مقابل عینیه که این حق تقدم را به علی نسبت میدادند. (شهرستانی ص 134) (خطط ج 4 ص 177). رجوع به محمدیه شود) .
47- نصیریه : از فروع فرقه ٔ سبائیه و اسحاقیه و نمیریه اصحاب شخصی بنام نصیر. (انساب برگ 562 ب ) (ابن حزم ج 4 ص 188) (منهاج ج 1 ص 238) (ابن ابی الحدید ج 2 ص 309) .
48- نمیریه : از غلاة اصحاب محمدبن نصیر نمیری .
49- یعقوبیه : از فرق غلاة شیعه اصحاب محمدبن یعقوب گویا همان فرقه ٔ غمامیه اند که میگفتند امیرالمؤمنین علی در میان ابر بدنیا می آید. (بیان ص 157) .
50- یعمریه : همان معمریه . (مقالات اشعری ص 11) (خاندان نوبختی ص 267). و رجوع به همان کتاب ص 50، 58، 70، 72، 82، 103، 117، 118، 119و صص 134 - 136، 140، 176، 246، 249، 250 - 252 - 254 - 257 - 263 غلاة شود.


غالیة. [ ی َ ] (ع ص ) تأنیث غالی . گران . (از المنجد). رجوع به غالی شود. || (اِ) ترکیباتی است از بوی خوش . ج ، غوالی . (اقرب الموارد). بوی خوشی است مرکب از مشک و عنبر و جز آن سیاه رنگ که موی را به وی خضاب کنند. سماها بذلک سلیمان بن عبدالملک و گوینداز مخترعات جالینوس است . (منتهی الارب ). و زمخشری آرد: مرکبی است از عطریات ، عبداﷲبن جعفر غالیه به معاویه برد، معاویه را از آن خوش آمد و پرسید چه مبلغ درآن صرف شده ؟ عبداﷲ مالی کثیر گفت . معاویه گفت : غالیةً و این نام برآن بماند. (از ربیع الابرار زمخشری ). خوشبوی معروف و آن مرکب باشد از مشک و عنبر و کافور و دهن البان و غیره . از منتخب . (غیاث ). و صاحب آنندراج آرد:... و فارسیان به معنی مطلق خوشبوی با لفظ باریدن و کشیدن و زدن استعمال کنند. میر ابوالحسن فراهانی در شرح قصاید انوری از ربیع الابرار زمخشری آورده که عبداﷲبن جعفر شیشه ٔ غالیه پیش معاویه بتحفه آورد. معاویه گفت هذه غالیة. یعنی این گران است ، و این نام برو ماند - انتهی . ولی در حدیث عایشه آمده : کنت اغلل لحیة رسول اﷲ (ص ) بالغالیة. و در صورت اصالت حدیث اینکه گویند غالیه را معاویه یا سلیمان بن عبدالملک نام نهاده اند درست نیست .مشک پخته . مشک آمیخته . (زمخشری ). بوی خوشبوی که موی را به وی خضاب کنند. (صراح ). عصر مالیده . (دهار). غُمْنَة. (منتهی الارب ). مضنون . (منتهی الارب ). و صاحب اختیارات بدیعی آرد: شیخ الرئیس گوید اورام صلب را نرم گرداند و اگر در روغن خیری یا روغن حب البان بگذارند و در گوش چکانند درد زایل کند و بوئیدن آن مصروع را نافع بود و صداع سرد ساکن گرداند و چون در شراب حل کنند و بخورد کسی دهند مست گردد بغایت و بوئیدن وی مفرح دل بود، و وی جهت درد رحم سرد بخور برگرفتن عظیم نافع بود و ورمهای بلغمی صلب بگدازاند و حیض براند و اختناق رحم را نافع بود و پاک گرداند و آبستنی را یاری دهد - انتهی . و حکیم مؤمن آرد: از مرکبات قدیمه و مخترع آن جالینوس و اصل او مشک و عنبر و روغن بان و حسن لبه و عرقهای خوشبو است که بحسب احوال عود و مشک و رامک و موم و لادن و امثال آن اضافه کنند ودر دستورات چند قسم او مذکور است . جهت اصلاح حال رحم و تقویت دل و لذت جماع و رفع امراض فرج و فالج و لوقه و خدر و تقویت قوتها و ارواح و اعضاء مؤثر است . (تحفه ). در قانون این نام در ادویه ٔ مفرده آمده است و منافع بی ذکر ماهیت . رجوع به کتاب قانون (ادویه ٔ مفرده ) چ طهران ص 247 شود. بوی خوشی مرکب از سک و مشک و کافور و عنبر و روغن بان یا نیلوفر. (بحر الجواهر). و صاحب مخزن الادویه آرد: ماهیت آن : از ادویه ٔ مرکبه ٔ قدیمه است . گفته اند از مخترعات جالینوس و اصل آن مرکب از عنبر و حصی لبان (حسن لبه ) و روغن بان سه جزو و عرقهای خوشبو است . پس جهت اعراض و اغراض دیگر عود هندی و سک و رامک و لادن و امثال اینها اضافه مینمایند. و در قرابادین کبیر نسخ آن ذکر یافت . طبیعت آن گرم و خشک و بحسب تراکیب طبیعت آن مختلف میباشد در حدت و عدم آن . افعال و خواص آن : مقوی قلب و دماغ و سایر قوی و ارواح و اعضاء و مفرح اعضاءالراس . تمریخ بدان با روغن بان و یا خیری جهت تسکین صداع بارد و فالج و لقوه و به دستور با شراب و استشمام آن منعش صاحب صداع و مسکن صداع بارد و آشامیدن آن با شراب مسکر وقطور محلول آن در یکی از آن روغن در گوش جهت صرع و سکته و دبیع گوش . اعضاء الصدر، بوئیدن آن مفرح و مقوی قلب . اعضاء النفض . حمول آن جهت اوجاع بارده ٔ رحم وتحلیل ورم صلب بلغمی آن و ادرار طمث و اختناق رحم واصلاح حال آن مفید و رحم را مهیای آبستنی گرداند و طلای آن بر احلیل ملذذ جماع است - انتهی . داود ضریر انطاکی آرد: غالیه از تراکیب قدیم شاهانه است . جالینوس برای فلیجوس ابداع کرد نخست فلیجوس از جالینوس داروئی برای اصلاح ابدان و رحمهای زنان از برودت خواست ، ولی بعدها استعمال آن در بیماریهای دیگر نیز مانند فالج و لقوه و نسا و خدر هنگام نفرت از داروهای دیگر توسعه یافت و داروهای خوشبو را در آب نگاه میداشتند. و ساختن آن چنین است که اجسام خوشبو چون عود و صندل و کمکام را در آبهای پاکیزه و معطر مانند گلاب و عرق بیدمشک میخیسانند سپس آن را تقطیر و در انبیق نیک احکام میکنند و رطوبات ضعیف آن را میگیرند و گاه هنگام تقطیر مشک و عنبر نیز برحسب اینکه بخواهند بر آن می افزایند. و آن را در دهن ها و غوالی بکار میبرند که عبارت است از حل مشک و عنبر در روغن بان بدون آتش اگر ممکن شود... و گاه ظفر با آن طبخ کنند تا حل گردد و صافی شود و گاهی برای قوام موم و عود محلول به آن افزایند و سزاست که آن را در معتدل ترین اوقات مانند سحرگاه تابستان و بامداد بهار و نزدیک ظهر پائیز بسازند... غالیه ٔ دیگر: ساطعةالریح ، برای امراض بارد نافع است . و احشا و کلیه ٔ اعضا را قوت بخشد و برای انواع درد سر و شقیقه سودمنداست برای طرز ساختن انواع دیگر آن رجوع به تذکره ٔ داود ضریر انطاکی ذیل حرف غین ص 25 شود. لغویان آن رااز جمله ٔ ذکورة الطیب یعنی عطرهای بیرنگ نام می برندکه جامه رنگین نکند و ازینرو مردان نیز توانند آن را بکار بردن . و رجوع به ذکوره ٔ طیب شود :
چو از غالیه بر گل انگشتری
همه زیر انگشتری مشتری .

فردوسی .


ز مشک سیه کرده بر گل نگار
فروهشته بر غالیه گوشوار.

فردوسی .


همه غالیه جعد مشکین کمند
پرستنده با مادر از بن بکند

فردوسی .


مایه ٔ غالیه مشک است بداند همه کس
تو ندانسته ای ای ساده دلک چندین گاه .

منوچهری .


چوک ز شاخ درخت خویشتن آویخته
زاغ سیه بر دو بال غالیه آویخته .

منوچهری .


کبک چون طالب علم است و در این نیست شکی
... بسته زیر گلو از غالیه تحت الحنکی .

منوچهری .


پنبه ٔ او را بچه دادی بدل
ای بخرد غالیه و غار خویش ؟

ناصرخسرو.


به یک انگشت بپرسید مرا گفتی دوست
غالیه دارد شوریده به ماسوره ٔ سیم .

معروفی .


تصویر کنم مدح تو بر خاطر روشن
وز نوک قلم نقش کنم غالیه بر عاج .

سوزنی .


ستاره نامی و مه عارضی و غالیه موی
مه و ستاره گرفت از تو نور و غالیه بوی .

سوزنی .


ترک من مهر و وفاداری آیین نکند
تا که بر برگ گل از غالیه آذین نکند.

سوزنی .


خال ز غالیه نهد هر کس و روی سیب را
خال ز خون نهاده ماه اینت مشاطه ٔ فری .

خاقانی .


بقسطنطین برند از نوک کلکم
حنوط و غالیه موتی و احیا.

خاقانی .


بصبح و شام که گلگونه ای و غالیه ای است
مرا فریب مده رنگ و بوی باده بیار.

خاقانی .


بهر صبوح از درم مست درآمد نگار
غالیه برده پگاه ، بر گل سوری به کار.

خاقانی .


گل چو سمن غالیه در گوش داشت
مه چو فلک غاشیه بر دوش داشت .

نظامی .


دایره ٔ خط سپهرش مقام
غالیه ٔ بوی بهشتش غلام .

نظامی .


ملک هزار است و فریدون یکی
غالیه بسیار و دماغ اندکی .

نظامی .


خار که همصحبتی گل کند
غالیه در دامن سنبل کند.

نظامی .


شمع فروزان و شکر ریخته
تخت زده غالیه آمیخته .

نظامی .


گر غالیه خوشبو شد در گیسوی او پیچید
ور وسمه کمان کش شد با ابروی او پیوست .

حافظ.


آنکه از سنبل او غالیه تابی دارد
باز با دلشدگان ناز و عتابی دارد.

حافظ.


چشم را خرمن عنبر بخشد
به طبق غالیه ٔ تر بخشد.

جامی (از شعوری ج 2 ص 185).


رفته از این روضه بفردوس بوی
غالیه ای نو زده حوران به موی .

امیرمعزی (از آنندراج ).


بر سمن از مورچه داری نشان
بر قمر از غالیه داری اثر
مورچه را چند نهی بر سمن
غالیه را چند کشی بر قمر.

میرخسرو (از آنندراج ).


- غالیه بر کردن ؛ تغلیف . (تاج المصادر بیهقی ).
- غالیه به کار داشتن ؛ تغلل . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). غلف . تغلف . تغلیف . (تاج المصادر بیهقی ).
- غالیه کردن موی و ریش را ؛ تغلف . اغتلاف . غلف .(منتهی الارب ).

فرهنگ عمید

غالی۱#NAME?


۱. ماده‌ای بسیار‌خوش‌بو، مرکب از مشک، عنبر، ‌بان، و حصی‌لبان (حسن‌لبه) که زنان برای معطر کردن زلف به کار می بردند و برای تقویت دماغ، قلب، تسکین صداع، و لقوه نیز مفید بوده.
۲. [مجاز] گیسوی سیاه و خوش‌بو.
۳. = غُلات


= غالی۱
۱. ماده ای بسیار خوش بو، مرکب از مشک، عنبر، بان، و حصی لبان (حسن لبه ) که زنان برای معطر کردن زلف به کار می بردند و برای تقویت دماغ، قلب، تسکین صداع، و لقوه نیز مفید بوده.
۲. [مجاز] گیسوی سیاه و خوش بو.
۳. = غُلات

دانشنامه آزاد فارسی

کوهی در ۸۰کیلومتری الیگودرز واقع در استان لرستان به ارتفاع ۴,۱۱۰ متر. از بلندترین کوه های جنوب غربی ایران است و پوشش گیاهی و زیست محیطی متنوعی دارد. برای صعود به این ارتفاعات باید از روستای چقاگرگ، در ۴۸کیلومتری جنوب غربی الیگودرز، استفاده کرد. این منطقه از دیدگاه گردشگری از اهمیت بسیاری برخوردار است. در فصل های گرم سال دوستداران طبیعت را به سوی خود جلب می کند.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] غالیه نوعی عطر است.
غالیه، عطری معروف، فراهم آمده از روغن بان ، مشک ، عنبر ، عود و غیر آن

پیشنهاد کاربران

عطر مخلوط از مشک یا عود.

گران قیمت

{فرهنگ عمید } دارویی بسیار خوشبو ، در طب قدیم به کار میرفته ، ترکیبی از مشک و عنبر و حصی لبان ( حسن لبه ) ، به رنگ سیاه است
غالیه موی : کنایه از موی سیاه و خوشبو

نرگس همی در باغ در ، چون صورتی در سیم و زر / وان شاخه های مورد تر ، چون گیسوی پر غالیه ( منوچهری )

غالیه سودن برجایی: آنجا را خوشبو کردن
چون شب از نافه های مشک سیاه
غالیه سود بر عماری ماه
( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 544 )

ارزشمند
اسم مادر بزرگم

گران قیمت، گران ، با ارزش


گران، با ارزش

گران، ارزشمند، با ارزش، گرانبها

ارزشمند، با ارزش، گرانبها، قیمتی، گران، گران قیمت

عطر مخلوط از مسج یا عود.


کلمات دیگر: