کلمه جو
صفحه اصلی

قابل اجرا بودن

فارسی به عربی

انطبق

مترادف و متضاد

apply (فعل)
متصل کردن، اجرا کردن، بکار بردن، اعمال کردن، درخواست دادن، بکار بستن، درخواست کردن، مورد استفاده قرار گرفته، بکار زدن، استعمال کردن، بهم بستن، شامل شدن، قابل اجرا بودن


کلمات دیگر: