لاحقه
فارسی به انگلیسی
supplement, annex
مترادف و متضاد
ضمیمه، الحاق، هم اورد، لاحقه، متمم، مکمل، زاویه مکمل، پس اورد
بدل، عطف بیان، کلمه وصفی، لاحقه
فرهنگ فارسی
لاحق، لواحق جمع
۱- ( اسم ) مونث لاحق . ۲- ( اسم ) پساوند پسوند مزید موخر جمع : لواحق .
۱- ( اسم ) مونث لاحق . ۲- ( اسم ) پساوند پسوند مزید موخر جمع : لواحق .
لغت نامه دهخدا
( لاحقة ) لاحقة. [ ح ِ ق َ ] ( ع ص ) تأنیث لاحق. آنکه از پس واصل شده باشد و آن چیزی که بعد اول دررسد. مأخوذ از لحوق که به معنی از دنبال چیزی پیوستن است ( غیاث ). || ( اِ ) پساوند. مزید مؤخر. ج ، لواحق.
لاحقة. [ ح ِ ق َ ] (ع ص ) تأنیث لاحق . آنکه از پس واصل شده باشد و آن چیزی که بعد اول دررسد. مأخوذ از لحوق که به معنی از دنبال چیزی پیوستن است (غیاث ). || (اِ) پساوند. مزید مؤخر. ج ، لواحق .
فرهنگ عمید
= لاحق
لاحق#NAME?
پیشنهاد کاربران
آینده
برای مثال:ای نفس! عبودیت مقدمه مکافات لاحقه نیست، بلکه نتیجه نعمت سابقه است
برای مثال:ای نفس! عبودیت مقدمه مکافات لاحقه نیست، بلکه نتیجه نعمت سابقه است
کلمات دیگر: