مترادف وابسته : خویش، خویشاوند، قریب، قوم، متعلق، منسوب، غیرمستقل، بسته، متوقف، مربوط، مشروط، منوط، موقوف، تابع، مطیع، منقاد، پابند، طفیلی، متصل، مرتبط، ملحق، اتاشه
متضاد وابسته : مستقل
allied, ancillary, attaché, bound, contingent, correlative, dependent, germane, pertinent, relative, relevant, secondary, ster _, vassal
related, attached, depending
attache, relative, dependent
تابع , ذو علاقة , صفة , قريب , متحد , مرافق , موسسة فرعية
خویش، خویشاوند، قریب، قوم، متعلق، منسوب ≠ مستقل
غیرمستقل
بسته، متوقف، مربوط، مشروط، منوط، موقوف
تابع، مطیع، منقاد
پابند، طفیلی، متصل، مرتبط، ملحق
اتاشه
۱. خویش، خویشاوند، قریب، قوم، متعلق، منسوب
۲. غیرمستقل
۳. بسته، متوقف، مربوط، مشروط، منوط، موقوف
۴. تابع، مطیع، منقاد
۵. پابند، طفیلی، متصل، مرتبط، ملحق
۶. اتاشه، ≠ مستقل