کلمه جو
صفحه اصلی

یادداشت

فارسی به انگلیسی

memorandum, note, memoire


line, notation, note, paper, record, register, scrip, memorandum, memoire

line, notation, note, paper, record, register, scrip


فارسی به عربی

دقیقة , مذکرات , مذکرة ، استحضار

مترادف و متضاد

note (اسم)
یادداشت، تبصره، نت، یادداشت ها، نوت موسیقی، کلید پیانو، اهنگ صدا

reminiscence (اسم)
نشانه، یاداوری، یادداشت، یادبود، خاطره

record (اسم)
تاریخچه، یادداشت، سابقه، بایگانی، مدرک، ضبط، نوشته، ثبت، پیشینه، صورت جلسه، صفحه گرامافون، رکورد، صورت مذاکرات، حد نصاب مسابقه

memoir (اسم)
تاریخچه، یادداشت، خاطره، شرح حال

annotation (اسم)
حاشیه نویسی، تفسیر، یادداشت

notation (اسم)
توجه، حاشیه نویسی، یادداشت، ثبت، نشان گذاری، نمادسازی، بخاطر سپاری

memo (اسم)
یادداشت، تذکاریه، نامه غیر رسمی

memorandum (اسم)
یادداشت، تذکاریه، نامه غیر رسمی

minute (اسم)
یادداشت، دم، مسوده، پیش نویس، لحظه، ان، دقیقه، گزارش وقایع

chit (اسم)
یادداشت، کودک، بچه، دخترک، توله حیوانات

فرهنگ فارسی

هرعلامت ونشانی که برای یاد آوری قراربدهند، کاغذیادفترچه جهت نوشتن مطلبی برای فراموش نشدن
۱- ( اسم ) دسته کاغذ که اوراق آن از ته بیکدیگر چسبیده بود و مطالبی را در آن نویسند تا فراموش نشود. ۲- آنچه از وقایع و حوادث روزانه یا نکات بر ورقه ای یا دفتری نویسند که هنگام لزوم بدان رجوع کنند.

فرهنگ معین

(اِ. ) ۱ - آن چه در یاد می ماند. ۲ - هر علامت و نشانی که برای یادآوری قرار می دهند. ۳ - دفترچه یا کاغذی که مطلبی را در آن می نویسند تا فراموش نشود. ۴ - نامة کوتاه .

لغت نامه دهخدا

یادداشت. ( مص مرکب مرخم ، اِ مص مرکب ) در حافظه نگاه داشتن و به خاطر آوردن. یاد کردن : این بنده را یادداشتی به خیر فرمایند. احمد بیستون ( مقدمه کلیات سعدی ). || اسم از یادداشتن. تعلیق. موضوع و نکته مهمی را در دفتر یا ورقه ای برای به یاد آوردن ثبت کردن. نکات مهم و مشخصات موضوعی را به طور زبده و خلاصه نوشتن یا آنها را برای به یاد آوردن ثبت کردن : یادداشتهای قزوینی.
- یادداشت پرداخت ؛ رسید پرداخت ؛ یادداشتی است که در هنگام پرداخت پولی از طرف بانک برای مشتری فرستاده شود. ( فرهنگستان ).
|| دفتر که برای ثبت تعلیقه هاست. دفتر یا اوراقی بهم بسته نوشتن موضوعات فوری و لازم را. || عریضه و هر نوشته ای که برای یادآوری داده شود.( آنندراج ). || در تداول امور سیاسی نامه ٔگله آمیزی است که وزارت خارجه دولتی بعنوان دولت دیگر می فرستد و در آن از مسائل مربوط به نقض عهد و مودت نامه یا اقدامات مخالف روابط دوستانه و غیره گفتگوو شکایت می کند . || یکی از اصول هشتگانه فرقه نقشبندیه و آن عبارت است از دوام آگاهی به حق بر سبیل ذوق. و بعضی گفته اند حضور بی غیبت است و برخی گفته اند مشاهده ( = استیلاء شهود حق بر دل ) بتوسط حسب ذاتی عبارت از حصول یادداشت است. ( از رشحات عین الحیات ).

فرهنگ عمید

۱. هرعلامت و نشانی که برای یادآوری قرار بدهند.
۲. ورق کاغذ یا دفترچه ای که مطلبی را در آن بنویسند که فراموش نشود.
۳. نقد یا شرحی کوتاه بر حاشیۀ مطلبی.
* یادداشت برداشتن: (مصدر لازم ) = * یادداشت کردن
* یادداشت کردن: (مصدر متعدی ) موضوعی را در کاغذی یا در دفترچۀ خود برای یادآوری نوشتن.
* یادداشت نمودن: (مصدر متعدی ) = * یادداشت کردن

۱. هرعلامت و نشانی که برای یادآوری قرار بدهند.
۲. ورق کاغذ یا دفترچه‌ای که مطلبی را در آن بنویسند که فراموش نشود.
۳. نقد یا شرحی کوتاه بر حاشیۀ مطلبی.
⟨ یادداشت برداشتن: (مصدر لازم) = ⟨ یادداشت کردن
⟨ یادداشت کردن: (مصدر متعدی) موضوعی را در کاغذی یا در دفترچۀ خود برای یادآوری نوشتن.
⟨ یادداشت نمودن: (مصدر متعدی) = ⟨ یادداشت کردن


جدول کلمات

نت

پیشنهاد کاربران

خاطره . . . . . حفظ . . . نت . . یاد . . . یادبود . . . . . .

نوشتن برای در حافظه ماندن

یادداشت تحلیلی یک فرد یا مقام
opinion note

پاداش ( پا داش ) پاداش یک کلمه ی تورکی است. . . . هر کلمه ایی پا داشته باشد. تورکی است. مثل پایتخت. پاهنگ. پادار. پاچه. پاک. پای ( سهم. پایا پا ( برای یک سهم تو، یک سهم می دهم ) پاس ( پاسلانماق. پاسبان ) پارچه. پارام پاراچا. آرپا داش ( سنگ. همراه. هم سنگ ) هر کلمه ایی داش داشته باشد. تورکی است. مثل یولداش ( همراه. دوست ) آداش ( هم اسم ) قارین داش ( قارداش ) . یاد داش ( یادداشت ) . بکتاش. فرتاش. آرخاداش ( آرکاداش )


کلمات دیگر: