برابر پارسی : بهره مند شدن، دست یافتن، رسیدن
نائل شدن
برابر پارسی : بهره مند شدن، دست یافتن، رسیدن
فارسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
تن در دادن، راه یافتن، دست یافتن، رسیدن، نائل شدن، نزدیک شدن، رضایت دادن، موافقت کردن
دست یافتن، رسیدن، نائل شدن، بدست اوردن، زدن، رسیدن به، تمام کردن
نائل شدن، نائل شدن به، رسیدن به
رسیدن، نائل شدن، نائل شدن به، بدست اوردن، پیدا کردن، پیش رفتن، بهبودی یافتن، زیاد شدن، فایده بردن، تسخیر کردن، سود بردن، کسب کردن، فایده دیدن
نائل شدن، به نتیجه رسیدن، تولید کردن، بحال ایست درامدن، متوقف شدن
رسیدن، شمردن، دانستن، قراول رفتن، ارزیابی کردن، نایل شدن، به نتیجه رسیدن، قصد داشتن، هدف گیری کردن، نشانه گرفتن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) بمقصودرسیدن .
فرهنگ معین
( ~. شُ دَ ) [ ع - فا. ] (مص ل . ) رسیدن ، به دست آوردن .
فرهنگ فارسی ساره
دست یافتن
پیشنهاد کاربران
در اختیار گرفتن
آنها جزیره قبرس را در اختیار گرفتند.
آنها جزیره قبرس را در اختیار گرفتند.
نائل گردیدن
کلمات دیگر: