کلمه جو
صفحه اصلی

غارت کردن


برابر پارسی : تاراج، تاراج کردن

فارسی به انگلیسی

forage, foray, harry, loot, maraud, pillage, plunder, ransack, depredate, to plunder

to plunder


forage, foray, harry, loot, maraud, pillage, plunder, ransack, sack


فارسی به عربی

سلب , علف , غراب , غنائم , معی , نهب ، ابتِزار
( غارت کردن (شهری که اشغال شده ) ) غنیمة

سلب , علف , غراب , غنائم , معي , نهب ، ابتِزار


مترادف و متضاد

rob (فعل)
ربودن، دزدیدن، سرقت کردن، دستبرد زدن، غارت کردن، لخت کردن، چاپیدن

despoil (فعل)
دزدیدن، چپاول کردن، غارت کردن

harry (فعل)
ازردن، بستوه اوردن، ویران کردن، غارت کردن، لخت کردن، چاپیدن

ravage (فعل)
ویران کردن، غارت کردن، تاخت و تاز کردن، بلا زده کردن

ransack (فعل)
جستجو کردن، چپاول کردن، غارت کردن، لخت کردن، زیاد کاوش کردن

sack (فعل)
غارت کردن، لخت کردن، بیغما بردن، اخراج کردن یا شدن، در کیسه ریختن

harrow (فعل)
ازردن، اشفته کردن، غارت کردن، جریحه دار کردن، زخم کردن، با چنگک زمین را صاف کردن

raven (فعل)
قاپیدن، غارت کردن، حرص زدن، با ولع بعلیدن

pillage (فعل)
غارت کردن

plunder (فعل)
غارت کردن، چاپیدن

pirate (فعل)
غارت کردن، دزدی دریایی کردن، دزدی ادبی کردن

loot (فعل)
غارت کردن، چاپیدن

foray (فعل)
چپاول کردن، غارت کردن، تاخت و تاز کردن، تهاجم کردن، پیغام بردن

maraud (فعل)
چپاول کردن، غارت کردن، نهب و غارت کردن، به قصد غارت حمله کردن، دله دزدی یا تلاش کردن

spoliate (فعل)
دزدیدن، چپاول کردن، غارت کردن

reave (فعل)
ربودن، ترکیدن، غارت کردن، بزور بردن، منتزع شدن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) تاراج کردن چپاول کردن اغاره .

لغت نامه دهخدا

غارت کردن. [ رَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) چپو کردن. چپاول کردن. یغما کردن. اغارة. ( ترجمان القرآن ).

دانشنامه عمومی

تاراجیدن.


گویش اصفهانی

تکیه ای: čapow bekeri
طاری: čapow kard(mun)
طامه ای: bordan
طرقی: qârat kardmun
کشه ای: čâpâymun
نطنزی: čapow kardan


واژه نامه بختیاریکا

کَندِن

پیشنهاد کاربران

چاپیدن

نهب

نهب کردن

چپاول تورکی است. چون در زبان عربی و لهجه هایش حروف گچپژ نیست. قابل توجه کاربر کشاورزی کلمه قاشق و بشقاب هم تورکی است. چون ما تورکهاغذا را در قابلمه و غازان پخته و در بشقاب ریخته و با قاشق می خوردیم. . . تاراج. و غارت هم تورکی است. آقای کشاوزر


کلمات دیگر: