کلمه جو
صفحه اصلی

پادزهر


مترادف پادزهر : پاد، پازهر، تریاک، تریاق، ضد، مخالف

متضاد پادزهر : زهر

فارسی به انگلیسی

antitoxin, antidote, bezoar - stone, antitoxin

فارسی به عربی

دواء

مترادف و متضاد

antidote (اسم)
پادزهر، ضد سم، پازهر، تریاق

theriac (اسم)
پادزهر، تریاق، شیره قند، تریاقی

پاد، پازهر، تریاک، تریاق، ضد، مخالف ≠ زهر


فرهنگ فارسی

ضدزهر، تریاق، هرداروئی که برای دفع سم بکاربرود، درقدیم نوعی سنگ راهم که ازکیسه صفرابدست آید
( اسم ) فادزهر پازهر تریاق تریاک بادزهر نوشدارو . یا پادزهر معدنی . سنگی است معدنی که برای دفع سم بکار رود. یا پادزهر حیوانی. سنگی است که در شکنب. بز کوهی پیدا شود گاو زهره گاوسنگ .
فادزهر پازهر

فرهنگ معین

(زَ ) (اِمر. ) نوشدارو، هر دارویی که برای دفع سمّ به کار می رود.

لغت نامه دهخدا

پادزهر. [ زَ ] ( اِ مرکب ) ( از: پات پهلوی ، ضد. مقابل + زهر، سم )مقاوم سم. ( بحر الجواهر ). فادزهر. پازهر. تریاق. تریاک. مَسوس. بادزهر. نوشدارو. زهردارو. شفادارو. اَنزرو. انذرو. مهره جاندار. تریاق پارسی. هرچه رفع اثر سم کند عموماً: سنگ پادزهر؛ حجرالحیة :
مباشید گستاخ با پادشا
بویژه کسی کو بود پارسا
که او گاه زهر است و گه پادزهر
تو جوینده از زهر تریاک بهر.
فردوسی ( شاهنامه ج 4 ص 1974 ).
ز میراث دشنام یابی تو بهر
همه زهر شد پاسخ پادزهر.
فردوسی.
ز دانائی او را فزون بود بهر
همی زهر بشناخت از پادزهر.
فردوسی.
بسان درختی است گردنده دهر
گهی زهر بارش گهی پادزهر.
اسدی.
- پادزهر حیوانی . فادزهر حیوانی. سنگی است که در شکنبه وعل یا در زیر چشم اَیّل پیدا آید. حجرالأَیّل. گاوزهره. گاوسنگ. جاوزهرج. اندرزا. حجرالبقر. رُوسن. حجرالتیس و در تحفه حکیم مؤمن آمده است : «مراد از مطلق او [ پادزهر حیوانی ] حجرالتیس است و آن سنگی است که در شیردان بز کوهی متکوّن میگردد و اکثر او طولانی مثل بلوط میباشد و بهترین او سبز مایل به سیاهی و براق و تو بر تو مثل پیاز و در جوفش چوب مخلصه میباشدو آنچه مدوّر مشاهده شود در جوفش تخم مخلصه یافت گردد و چون با سرکه بسایند مایل به سرخی باشد و نوع هندی او را سیاهی بسیار غالب بر سبزی و در جوفش پشم و سایر اخشاب یافت میشود و در خواص بسیار ضعیف تر از نوع شبانکاره شیرازیست و فرق میان عملی و غیرعملی آن است که چون سوزنی را گرم کرده در اصلی فروبرند سر سوزن زرد شود و دودی زرد مشاهده گردد و از عملی دود سیاه. در آخر دوم گرم و در اول سیم خشک و مقوی جمیع اعضاء و مبهی و تریاق سمومات و در خواص مثل معدنی است مگر آنکه در محرورالمزاج بغایت مضر است و محرق خون ومورث التهاب و اسهال دموی و محلل اورام بارده و با آب گشنیز جهة حاره نافع وطلای او با گلاب جهة طاعون و فتوق و بواسیر و با شراب و بتنهائی جهت گزیدن هوام مفید و با آب ریحان جهت گزیدن زنبور مجرب و قدر شربتش از یک قیراط تا دوازده قیراط است و نوعی از فادزهر حیوانی حجرالایل است که از گاو کوهی گیرند و ابن جمیع گوید که بهترین فادزهرهاست و موافق جمیع امزجه است بالخاصیه و چون سه روز هر روز نیم دانگ از آن بنوشند هیچ سمی در مدت حیوة دراو اثر نکند و در سایر افعال مثل فادزهر معدنیست و نوع دیگر حجرالحیّه است. ( تحفه حکیم مؤمن ).

پادزهر. [ زَ ] (اِ مرکب ) (از: پات پهلوی ، ضد. مقابل + زهر، سم ّ)مقاوم سم . (بحر الجواهر). فادزهر. پازهر. تریاق . تریاک . مَسوس . بادزهر. نوشدارو. زهردارو. شفادارو. اَنزرو. انذرو. مهره ٔ جاندار. تریاق پارسی . هرچه رفع اثر سم کند عموماً: سنگ پادزهر؛ حجرالحیة :
مباشید گستاخ با پادشا
بویژه کسی کو بود پارسا
که او گاه زهر است و گه پادزهر
تو جوینده از زهر تریاک بهر.

فردوسی (شاهنامه ج 4 ص 1974).


ز میراث دشنام یابی تو بهر
همه زهر شد پاسخ پادزهر.

فردوسی .


ز دانائی او را فزون بود بهر
همی زهر بشناخت از پادزهر.

فردوسی .


بسان درختی است گردنده دهر
گهی زهر بارش گهی پادزهر.

اسدی .


- پادزهر حیوانی . فادزهر حیوانی . سنگی است که در شکنبه ٔ وعل یا در زیر چشم اَیّل پیدا آید. حجرالأَیّل . گاوزهره . گاوسنگ . جاوزهرج . اندرزا. حجرالبقر. رُوسن . حجرالتیس و در تحفه ٔ حکیم مؤمن آمده است : «مراد از مطلق او [ پادزهر حیوانی ] حجرالتیس است و آن سنگی است که در شیردان بز کوهی متکوّن میگردد و اکثر او طولانی مثل بلوط میباشد و بهترین او سبز مایل به سیاهی و براق و تو بر تو مثل پیاز و در جوفش چوب مخلصه میباشدو آنچه مدوّر مشاهده شود در جوفش تخم مخلصه یافت گردد و چون با سرکه بسایند مایل به سرخی باشد و نوع هندی او را سیاهی بسیار غالب بر سبزی و در جوفش پشم و سایر اخشاب یافت میشود و در خواص بسیار ضعیف تر از نوع شبانکاره ٔ شیرازیست و فرق میان عملی و غیرعملی آن است که چون سوزنی را گرم کرده در اصلی فروبرند سر سوزن زرد شود و دودی زرد مشاهده گردد و از عملی دود سیاه . در آخر دوم گرم و در اول سیم خشک و مقوی جمیع اعضاء و مبهی و تریاق سمومات و در خواص مثل معدنی است مگر آنکه در محرورالمزاج بغایت مضر است و محرق خون ومورث التهاب و اسهال دموی و محلل اورام بارده و با آب گشنیز جهة حاره نافع وطلای او با گلاب جهة طاعون و فتوق و بواسیر و با شراب و بتنهائی جهت گزیدن هوام مفید و با آب ریحان جهت گزیدن زنبور مجرب و قدر شربتش از یک قیراط تا دوازده قیراط است و نوعی از فادزهر حیوانی حجرالایل است که از گاو کوهی گیرند و ابن جمیع گوید که بهترین فادزهرهاست و موافق جمیع امزجه است بالخاصیه و چون سه روز هر روز نیم دانگ از آن بنوشند هیچ سمی در مدت حیوة دراو اثر نکند و در سایر افعال مثل فادزهر معدنیست و نوع دیگر حجرالحیّه است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
- پادزهر معدنی . فادزهر معدنی . حجرالسم . و در تحفه ٔحکیم مؤمن آمده است : پادزهر، اسم فارسی تریاقات است و بعربی حجرالسم نامند و مراد اطبا از او حجری است کانی و هر گاه پادزهر حیوانی استعمال نمایند مراد ازو حجرالتیس است و مؤلف اختیارات بدیعی انکار معدنی نموده و متوجه آن نشده و این معنی دلیل است بر عدم مطالعه ٔ کتب معتبره و ابن تلمیذ در مغنی گوید که معدن او برای ارسطو و غیره اقاصی هند و اوایل چین است و پنج قسم می باشد سفید و زرد و سبز و اغبر و منقط و رازی در طب ملوکی بیان فرموده که مابین زردی و سفیدی وبرنگ وسمه مشاهده نموده و در رفع ضررِ بیش ، تجربه کرده و ابن مندویه گوید که زرد مایل به سبزی و سفیدی است و در نخب مسطور است که معدن او کرمان در کوه زرند است و سه قسم میباشد سبز نیم رنگ و زرد مایل به سفیدی و مایل به سرخی و چیزی با او هست که در آتش نمی سوزد و آنرا مخاطالشیطان نامند و حقیر قسم سبز تیره و زرد مایل به سیاهی و زرد کاهی را مشاهده نموده است و گویند امتحان او آن است که زردچوبه را بر روی سنگی بسایند و بعد از آن پادزهر را هرگاه رنگ زردچوبه سرخ شود خوبست و الاّ فلا و گویند علامت خوبی او آن است که در آفتاب گرم عرق کند و چون سائیده بر موضع گزیده ٔ افعی و مانند آن بپاشند سم را بطریق رشح دفع نماید و چون قدر دو جو را با آب سائیده در گلوی افعی و مار کنند بکشد و یا بحیوانی بیش و امثال آن داده فادزهر را بدهند هرگاه از آن سم خلاص یابد خوبست و حقیر این امتحان را بهتر میداند. در حرارت معتدل و در آخر دوم خشک و تا دوازده جو آن مقاوم جمیع سموم حیوانی و نباتی و معدنی و مداومت آن هر روز بقدر قیراطی حافظ صحت و مانع ضرر هوای ِ وبائی و اختلاف میاه و اهویه و نگاه داشتن او مانع گزیدن هوام و موافق جمیع امزجه و مقوی دل و اعضاء رئیسه و حافظ حرارت و رطوبة غریزی و مانع تعفن اخلاط و زایل کننده ٔ سمیت آن و مبهی و مقوّی اعصاب و قوی و مفاصل و محلل و رادع اورام بارده و حاره و جهة خفقان بغایت مجرّب است و قدر شربتش در رفع سموم از سه نخود تا دو دانگ و در سایر خواص از یک قیراط تا یک دانگ است و گویند آشامیدن نیم دانگ از عرق او که از تابش آفتاب بهم رسد جهة ازاله ٔ خفقان فی الفور مجرب است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).

فرهنگ عمید

هر دارویی که برای دفع سم به کار برود، ضدزهر، تریاق.

دانشنامه عمومی

پادزهر، نوعی دارو است برای کاهش اثر زهر. در واقع آن ها پادتن های گرفته شده از خون انسان یا حیوانی است که قبلاً به بیماری مبتلا بوده است.
آنتی توکسین ها
ضدسم
مارگزیدگی
رگ بند
پادزهرجهانی
پادزهرها برای مقابله با مصرف بیش از حد داروها و مواد سمی به کار می رود .هدف پادزهرها کاهش عوارض سیستمیک داروها و سموم بوده تا حمایت کافی از عملکردهای حیاتی به عمل اید .
بعضی پادزهرها با هدف ممانعت از جذب سیستمیک داروها یا سموم صدمه رسان و افزایش دفع آن ها مانند کربن فعال بکار می روند. داروها میزانشان بستگی به مقدار زهر خورده شده دارند تا اثر کافی نمایند.
کتاب فارماکولوژی برای پرستاران نوشته جودیت هاپفردگلینعلوم ترسناک

دانشنامه آزاد فارسی

پادْزَهْر (antidote)
داروی خنثی کنندۀ اثر سم. از آن جمله است استیل سیستئین، پادزهرِ پاراستامول، که برای پیشگیری از آسیب دیدن کبد در موارد مصرف بیش از اندارۀ پاراستامول تجویز می شود.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] پادزهر (تریاق) به خنثی کننده ی سم و زهر گفته می شود و از آن- به لحاظ خرید و فروش، درمان و نگهداری- در باب های تجارت و حدود به مناسبت سخن رفته است.
پادزهر دارویی است که اثرات زیانبار سمّ و زهر را خنثی می کند و دارای انواع مختلفی است. آنچه در کلمات فقها مورد بحث قرار گرفته پادزهری است که از گوشت مار و شراب ساخته می شود.
خرید و فروش پادزهر
در جواز و صحت خرید و فروش پادزهر به جهت اشتمال آن بر دو نجس (شراب و گوشت مار بنابر نجاست مردار آن) یا بر نجس و حرام- بنابر قول به عدم نجاست مردار مار- اختلاف است:۱)بسیاری آن را جایز و صحیح ندانسته اند. ۲)گروهی خرید و فروش پادزهری را که تنها از گوشت مار تهیّه شده- بنابر قول به طهارت مردار مار- در صورتی که گوشت، مستهلک در پادزهر شده باشد آنسان که غالب، بلکه متعارف نیز چنین است، جایز دانسته اند، ولی خرید و فروش پادزهری را که از شراب تهیّه شده جایز ندانسته اند مگر آنکه نیاز و ضرورت به خریدن و استفاده از آن زیاد باشد که در این صورت برخی دادوستد آن را نیز جایز دانسته اند.
درمان با پادزهر
درمان با پادزهر به غیر خوردن و نوشیدن، مانند ضماد کردن و مالیدن آن بر موضع، جایز است؛ هرچند برخی مطلق انتفاع از پادزهر مشتمل بر نجس را جایز ندانسته اند؛ ولی در اینکه درمان با پادزهر به خوردن و نوشیدن مطلقا جایز است یا تنها در صورت انحصار درمان به آن و بیم تلف شدن در صورت عدم درمان به آن، جایز می باشد، اختلاف است.
نگهداری پادزهر
...

پیشنهاد کاربران

پادْزَهْر، نیز پازهر، مرکب از پیشوند پاد ( در ایرانی باستان: *pāta - /pāti، در اوستایی: patiti - ) و واژۀ زهر ( ایرانی باستان: *jaθra - مشتق از ریشۀ gan - = زدن، کشتن ) ، صورتهای معرب آن: بادزهر، فادزهر، بازهر، یا فازهر؛ لفظاً به معنی ضد زهر. این واژه از طریق یکی از زبانهای ایرانی شمال غربی به زبان لاتینی ( به صورت bezar یا مانند آن ) و از آنجا به زبانهای اروپایی جدید ( مثلاً انگلیسی و آلمانی: bezoar ) راه یافته است ( هوبشمان، 36؛ بیلی، 253؛ مکنزی، 63؛ «فرهنگ. . . 1»، ذیل، bezoar ) . در برخی آثار عربی گاه اشتقاقهای عامیانه دربارۀ این واژه آمده است ( مثلاً نک‍: تیفاشی، 125: بازهر= باک + زهر= پاک کننده از زهر ) .
در متون فارسی و عربی پادزهر به ماده ای اطلاق می شود که بتواند از کارکرد زهر در بدن جلوگیری کند؛ اما پزشکان هر چیزی را که عوارض زیانبار مواد دیگر را از میان می برد، پادزهر می نامیدند ( ابن بیطار، 1/81؛ قس: غافقی، 1/86 ) . از اشارات پزشکان و داروشناسان کهن می توان دریافت که آنان معمولاً داروهای مفرد ضدزهر را که به صورت طبیعی یافت می شد، پادزهر، و داروهای مرکب ضدزهر را تریاق ( ه‍ م ) نامیده اند، اما تنها شمار اندکی از آنان این نکته را به تصریح آورده اند ( مثلاً نک‍: ابن سینا، 1/235؛ حاجی زین عطار، 113: «حجر التیس پادزهر است و تریاق طبیعی خوانند»؛ قس: ابن سینا، 1/280: «بیش میش بوحا:. . . و هو اعظم التریاق البیش»؛ برای تکرار همین عبارات، نک‍: جرجانی، الاغراض. . . ، 616؛ ابن بیطار، 1/133؛ نیز قس: عقیلی، 196: «پادزهر. . . اسم فارسی جنس تریاق است» ) . این پزشکان از داروهای مفردی که خاصیت ضدزهر داشتند، معمولاً با عناوینی چون الادویة البادزهریة یاد کرده اند ( ابن سینا، 2/232، 502، 521؛ قس: جرجانی، ذخیره. . . ، 685 ) . اما اگر داروی مفردی در رفع عوارض نوع خاصی از سموم کاربرد داشت، کلمۀ پادزهر به نام آن سم اضافه می شد، مانند «الجوز بادزهر البلاذر؛ و اصل الکبر بادزهر البیش؛ و الحلتیت بادزهر السم الارمینی» ( رازی، 19/386؛ نیز ابوالخیر، 1/111؛ ابن بیطار، 1/133، سطر9 ) یا «گوز پازهر بلادر است» ( ابومنصور، 63؛ برای تفصیل بیشتر، نک‍: ه‍ د، تریاق، نیز سم ) .
در آثار سنگ شناسی کهن از کتاب احجار منسوب به ارسطو گرفته تا جواهرنامه های متأخر، آثاری با عنوان عمومی «خواص» ( که به بیان خواص جادویی اجسام اختصاص دارد ) و نیز آثار داروشناسی مکتب اندلس و دارونامه های متأثر از این مکتب، برای دو نوع سنگ پادزهر ( حجرالبادزهر ) ، یکی با منشأ معدنی و دیگر حیوانی که «پادزهر همۀ زهرها به شمار می رود»، خواص و ویژگیهای غالباً شگفت انگیز و آمیخته با جادو یاد شده است ( ابن بیطار، 1/81 - 82؛ غافقی، همانجا؛ ابن اکفانی، 75 - 78؛ حاجی زین عطار، 51، 113؛ عقیلی، 196 - 199 ) . اما تیفاشی برآن است که پادزهر کانی تنها در درمان گزیدگی کژدم به کار می آید و همۀ ویژگیهای دیگر این دو نوع پادزهر را تنها به پادزهر حیوانی نسبت می دهد ( ص117 - 141 ) . در الجماهر بیرونی ( و نیز در آثار گوهرشناسی فارسی که عمدتاً از این کتاب بهره برده اند ) تنها از پادزهر کانی سخن به میان آمده است. به گفتۀ بیرونی پیشینیان سنگ مشهور به پادزهر را از کانیها برشمرده اند، اما چندان به ویژگیها و نشانه های آن نپرداخته اند. به نظر بیرونی این گوهر باید برتر از گوهرهای دیگر شمرده شود، زیرا برخلاف آنها که تنها برای زینت و سرگرمی به کار می روند، می تواند جان آدمی را نجات دهد. وی در ادامۀ اشارات کوتاه محمدبن زکریا رازی ( احتمالاً به نقل از طب الملوکی ) ، ابن مندویه، و ابوالحسن طبری ( ه‍ م م ) و دیگران دربارۀ برخی ویژگیهای پادزهر کانی و شیوۀ تشخیص اصل از بدل را یاد می کند، اما به خوبی پیداست که خواص شگفت انگیز منسوب به این سنگ را باور ندارد ( ص 323 - 328؛ نک‍: نیشابوری، 230 - 235، که تنها برخی حکایات یا خواص شگفت انگیز و نیز اشاره ای کوتاه به پادزهر حیوانی را به گزارش بیرونی افزوده است؛ نیز نک‍: نصیرالدین، 130 - 131؛ ابوالقاسم، 148 - 149، که خلاصه ای از گزارش فارسی وی را آورده اند ) . پزشکان برجستۀ ایرانی نیز چندان به گزارشهای پیشینیان دربارۀ خواص این سنگ اعتماد نکرده اند و به همین لحاظ استناد آنان به سنگ پادزهر بسیار نادر است ( برای نمونه هایی از آن، نک‍: رازی، 19/282، که به نقل چرک/شرک هندی به خود آویختن سنگ پادزهر را در ایمنی از مسمومیت مؤثر دانسته است؛ قس: ابن بیطار، 1/81؛ غافقی، 1/86؛ نیز نک‍: بیرونی، 325، 327، مطالبی که در این باره از یکی از آثار ابوالحسن طبری نقل کرده است ) .
در مآخذ به ندرت دربارۀ ماهیت و چگونگی پدیدآمدن پادزهر کانی به مطلبی برمی خوریم. در «آثار العلویۀ» اخوان الصفا، پادزهر شبنمی است که بر برخی سنگها می نشیند، سپس در شکافهای آن نفوذ می کند و در این شکافها، در جایهای مخصوص و زمانی معلوم منعقد می گردد ( رسائل. . . ، 2/104 ) . داوود انطاکی نیز در تذکره به نقل از ارسطو این سنگ را آمیزه ای از جیوه و گوگرد می داند که رطوبت برآن غلبه کرده، و سپس بر اثر گرما منعقد شده است ( ص89 ) . اینان معدن پادزهر کانی را کوههای واقع در مرز هندوچین، کوههای زرند کرمان و گاه کوههای غور می دانستند ( بیرونی، 324؛ نیشابوری، 231؛ نصیرالدین، 130؛ ابوالقاسم، 149 ) . تیفاشی به حضور در یکی از معادن در شمال موصل تأکید کرده است ( ص117 - 118 ) . اما پادزهر حیوانی به نظر بیشتر آنان در بدن ایّل ( بزکوهی ) پدید می آمده است. برخی به پدید آمدن این سنگ در بدن گاو کوهی، میمون و قنفذ نیز اشاره کرده اند. محل پیدایش این سنگ را به اختلاف چشم، قلب یا شیردان، زهره و روده و معدۀ این حیوان یا حیوانات دانسته اند ( ابن بیطار، 1/82، با استناد به ابن جمیع؛ تیفاشی، 119 - 122؛ عقیلی، 196؛ حکیم مؤمن، 139 ) . گفتنی است که قلقشندی در میان 12 گوهر مورد علاقۀ پادشاهان که کاتبان وکارمندان دیوان باید آن را بشناسند، از سنگ پادزهر حیوانی نیز یاد کرده است ( 1/116 - 118 ) .
مآخذ: ابن اکفانی، محمد، نخب الذخائر فی احوال الجواهر، به کوشش انستاس کرملی، قاهره، . . .

پادزهر ( تریاق ) به خنثی کننده ی سم و زهر گفته می شود و از آن - به لحاظ خرید و فروش، درمان و نگهداری - در باب های تجارت و حدود به مناسبت سخن رفته است.
پادزهر دارویی است که اثرات زیانبار سمّ و زهر را خنثی می کند و دارای انواع مختلفی است. آنچه در کلمات فقها مورد بحث قرار گرفته پادزهری است که از گوشت مار و شراب ساخته می شود.
خرید و فروش پادزهر
در جواز و صحت خرید و فروش پادزهر به جهت اشتمال آن بر دو نجس ( شراب و گوشت مار بنابر نجاست مردار آن ) یا بر نجس و حرام - بنابر قول به عدم نجاست مردار مار - اختلاف است:
۱ ) بسیاری آن را جایز و صحیح ندانسته اند. [۱] [۲] [۳] [۴] [۵]
۲ ) گروهی خرید و فروش پادزهری را که تنها از گوشت مار تهیّه شده - بنابر قول به طهارت مردار مار - در صورتی که گوشت، مستهلک در پادزهر شده باشد آنسان که غالب، بلکه متعارف نیز چنین است، جایز دانسته اند، [۶] [۷] ولی خرید و فروش پادزهری را که از شراب تهیّه شده جایز ندانسته اند مگر آنکه نیاز و ضرورت به خریدن و استفاده از آن زیاد باشد که در این صورت برخی دادوستد آن را نیز جایز دانسته اند. [۸]
درمان با پادزهر
درمان با پادزهر به غیر خوردن و نوشیدن، مانند ضماد کردن و مالیدن آن بر موضع ، جایز است؛ [۹] [۱۰] هرچند برخی مطلق انتفاع از پادزهر مشتمل بر نجس را جایز ندانسته اند؛ [۱۱] ولی در اینکه درمان با پادزهر به خوردن و نوشیدن مطلقا جایز است [۱۲] یا تنها در صورت انحصار درمان به آن و بیم تلف شدن در صورت عدم درمان به آن، جایز می باشد، اختلاف است. [۱۳]
نگهداری پادزهر
بعضی نگهداری پادزهر را - به جهت اشتمال آن بر حرام - جایز ندانسته اند. [۱۴] [۱۵]
حدّ نوشیدن شراب در ضمن پادزهر
نوشیدن شراب موجب ثبوت حد است هرچند در ضمن چیزی دیگر مانند پادزهر باشد که مشتمل بر آن است.
البتّه این حکم در فرض عدم اضطرار به خوردن پادزهر است. [۱۶] [۱۷]
پانویس [ویرایش]
۱. ↑ المبسوط، ج۲، ص۱۸۶.
۲. ↑ جواهر الفقه، ص۶۱.
۳. ↑ إصباح الشیعة، ص۲۳۸.
۴. ↑ قواعد الاحکام، ج۲، ص۸.
۵. ↑ جواهر الکلام، ج۲۲، ص۳۷.
۶. ↑ هدایة العباد ( گلپایگانی ) ، ج۱، ص۳۳۸.
۷. ↑ تحریر الوسیلة، ج۱، ص۴۹۴ - ۴۹۵.
۸. ↑ هدایة العباد ( گلپایگانی ) ، ج۱، ص۳۳۸.
۹. ↑ جامع المقاصد، ج۴، ص۲۱.
۱۰. ↑ هدایة العباد ( صافی ) ، ج۱، ص۲۹۰.
۱۱. ↑ جواهر الکلام، ج۲۲، ص۳۷ - ۳۸.
۱۲. ↑ الدروس الشرعیة، ج۳، ص۲۵.
۱۳. ↑ مسالک الافهام، ج۱۲، ص۱۲۹.
۱۴. ↑ الدروس الشرعیة، ج۳، ص۱۶۸.
۱۵. ↑ جواهر الکلام، ج۲۲، ص۴۰ - ۴۱.
۱۶. ↑ مسالک الافهام، ج۱۴، ص۴۵۸.
۱۷. ↑ جواهر الکلام، ج۴۱، ص۴۵۲.

ضدزهر

جان دارو

آنتی توکسین

نوشدارو


کلمات دیگر: