کلمه جو
صفحه اصلی

گارد


مترادف گارد : مستحفظ، نگهبان

برابر پارسی : پاس، پاسبان، نگهبان

فارسی به انگلیسی

guard, guardsman

فارسی به عربی

حارس الانقاذ

مترادف و متضاد

مستحفظ، نگهبان


guard (اسم)
پناه، نگهدار، حائل، پاسبان، محافظ، مستحفظ، احتیاط، نگهبان، گارد، پاسدار، پاس، نرده روی عرشه کشتی، نرده حفاظتی، نگهداری و دفاع کردن از

lifeguard (اسم)
نگهبان، گارد، مامور نجات غریق

فرهنگ فارسی

دریچه ایست در شمال ایتالیا و دامنه کوههای آلپ بین ایالت [ برسیا ] و [ ورن ] بمساحت ۳۷٠ کیلو مربع . [ منسیو ] از این دریاچه سرچشمه میگیرد. دریاچه مزبور دارای مناظر زیباست و یکی از مراکز جهنگردی است .
پاسبانی، نگهبانی، پاسداری، کشیک، قراول، مراقب، پاسدار، نگهبان، عدهای افرادنظامی که مامورمحافظت ونگهبانی محلی باشند
( اسم ) گروهی از سربازان و افسران که مامور حفاظت شاه یا رئیس دولت یا محافظت محلی و یا دفاع از ملت اند و یا بهنگام اجرای تشریفات بکار روند : گارد شاهی گارد مجلس گارد ملی . یا گارد سرحدی . ( ادار. ) مرزداری . یا گارد شاهی ( شاهنشاهی ) . دسته های منتخب سربازان که مامور حفاظت شاه هستند .

فرهنگ معین

[ فر. ] (اِ. ) گروه مسلحی که پاسداری از مکان یا مقامی را بر عهده داشته باشد یا در اجرای مراسم تشریفاتی شرکت کند، پاسگان (فره )، محافظ ، نگهبان .

لغت نامه دهخدا

گارد. ( فرانسوی ، اِ ) مواظب. مراقب. نگهبان : گارد ملی ، گارد شاهی ، گارد مجلس ، گارد جمهوری ، گارد نجبا. || دسته های منتخب سربازان محافظ شاه یا رئیس مملکت.

گارد. ( اِخ ) نام رودخانه ای است در فرانسه در مصب رود رُن به طول 113 هزارگز. یک قنات بزرگ رومی از آن میگذرد. به ترکی غارد. قاموس الاعلام ترکی آرد: نهری است در قسمت جنوبی فرانسه و تابع رودخانه رونیه. از اتحاد دو نهر غاردون دانه و زوغاردون داله که از جبال سونه سرچشمه میگیرند، متشکل شده پس از جریان و طی مسافت شش هزارگز در میان دو شهرک بوکر و آرامون به نهر نامبرده در فوق میریزد. در8 هزارگزی شمال شهر نیم روی این نهر پل بزرگی از آثار رومیان باستان دیده میشود. ( قاموس الاعلام ترکی ).

گارد. ( اِخ ) بخشی از قسمت لانگدوک شرقی ، حاکم نشین آن نیم و شهرهای عمده آن آلِس دارای 395300 تن سکنه است.پانزدهمین بخش نظامی است. نیم مرکز اسقف نشین است.

گارد. ( اِخ ) دریاچه ای است در شمال ایتالیا مابین ایالت برِسیا و وِرُن. مساحت آن 300 هزار گز مربع. مَنسیو از این دریاچه نشأت می یابد. دارای منظره های زیبا و دلکش است.

گارد. (اِخ ) نام رودخانه ای است در فرانسه در مصب رود رُن به طول 113 هزارگز. یک قنات بزرگ رومی از آن میگذرد. به ترکی غارد. قاموس الاعلام ترکی آرد: نهری است در قسمت جنوبی فرانسه و تابع رودخانه ٔ رونیه . از اتحاد دو نهر غاردون دانه و زوغاردون داله که از جبال سونه سرچشمه میگیرند، متشکل شده پس از جریان و طی مسافت شش هزارگز در میان دو شهرک بوکر و آرامون به نهر نامبرده در فوق میریزد. در8 هزارگزی شمال شهر نیم روی این نهر پل بزرگی از آثار رومیان باستان دیده میشود. (قاموس الاعلام ترکی ).


گارد. (اِخ ) دریاچه ای است در شمال ایتالیا مابین ایالت برِسیا و وِرُن . مساحت آن 300 هزار گز مربع. مَنسیو از این دریاچه نشأت می یابد. دارای منظره های زیبا و دلکش است .


گارد. (اِخ ) بخشی از قسمت لانگدوک شرقی ، حاکم نشین آن نیم و شهرهای عمده ٔ آن آلِس دارای 395300 تن سکنه است .پانزدهمین بخش نظامی است . نیم مرکز اسقف نشین است .


گارد. (فرانسوی ، اِ) مواظب . مراقب . نگهبان : گارد ملی ، گارد شاهی ، گارد مجلس ، گارد جمهوری ، گارد نجبا. || دسته های منتخب سربازان محافظ شاه یا رئیس مملکت .


فرهنگ عمید

۱. (نظامی ) عده ای از افراد نظامی که مٲمور محافظت و نگهبانی از محلی یا کسی باشند.
۲. (نظامی ) گروهی از افراد نظامی که برای شرایط ویژه ای آموزش دیده اند: گارد احترام، گارد ضد شورش.
۳. (ورزش ) حالتی که ورزشکاران رشته هایی چون کشتی، بوکس، کاراته، و مانند این ها در هنگام شروع مبارزه به خود می گیرند.

دانشنامه عمومی

هنگ؛ نگهبان، محافظ.


واژه نامه بختیاریکا

بَرَک؛ دِلَک

جدول کلمات

پاسبانی, نگهبانی, پاسدار

پیشنهاد کاربران

طارمی - ضربه گیر، سِپَر!

واژه ای فرانسوی -
سَنگر، حفاظ، حصار - مثل:بادیگارد >>>>> یعنی مُحافظ، مُراقب، جانپاس، بِپا!

در پارسی " پاتار ، پاسپا " در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو.

پاسجان


کلمات دیگر: