مترادف یابو : اسب بارکش، استر، یابو، نفهم
یابو
مترادف یابو : اسب بارکش، استر، یابو، نفهم
فارسی به انگلیسی
pack - horse, nag, sumpter
hack, jade, nag, workhorse
فارسی به عربی
صدی , فرس
مترادف و متضاد
اسببارکش، استر، یابو
نفهم
۱. اسببارکش، استر، یابو
۲. نفهم
ضربه، نوک پستان، یابو، ممه، دختر یا زن
عیب جو، یابو، نق نقو، اسب پیر و وامانده، اسب کوچک سواری
اسب بارکش، یابو
اسب بارکش، یابو، ادم زحمتکش
یابو
یابو
یابو، اسب کوتاه و کوچک، تاتو
فرهنگ فارسی
اسبی که ازنژاداصیل نباشد، اسب باری، اسب بارکش
( اسم ) ۱- اسب بارکش . توضیح اسبهای بارکش که درتداول عامه یابو خوانده میشوند معمولا عظیم الجثه و کندرو ودارای سم های پهن و قوی وکمرضخیم میباشند برخی اسبهای بارکش بسهولت بارهای سنگین را بارابه ها و گاری ها می بندند. یا یابولقه . یابوی مردنی و پیر و از کارافتاده . این ترکیب فقط برای تحقی و ضعیف نمایاندن یابو بکار رود. یا یابو ورداشتن کسی را. ازحد خود فراتر رفتن هارت و هورت کردن خود را گم کردن . ۲- نادان نفهم .
( اسم ) ۱- اسب بارکش . توضیح اسبهای بارکش که درتداول عامه یابو خوانده میشوند معمولا عظیم الجثه و کندرو ودارای سم های پهن و قوی وکمرضخیم میباشند برخی اسبهای بارکش بسهولت بارهای سنگین را بارابه ها و گاری ها می بندند. یا یابولقه . یابوی مردنی و پیر و از کارافتاده . این ترکیب فقط برای تحقی و ضعیف نمایاندن یابو بکار رود. یا یابو ورداشتن کسی را. ازحد خود فراتر رفتن هارت و هورت کردن خود را گم کردن . ۲- نادان نفهم .
فرهنگ معین
(اِ. ) ۱ - اسب باری ، اسب بارکش . ۲ - (عا. ) نادان ، نفهم . ، ~ برداشتن کسی کنایه از: مالی یا امتیازی به دست آوردن و خود را بزرگ پنداشتن .
لغت نامه دهخدا
یابو. ( اِ ) نوعی از اسب بارکش که کوچک میباشد. ( آنندراج ). اسب کوچک واسب باری. ( ناظم الاطباء ). اسب از نژاد پست. اسب پالانی. اسب کم بها. اسب لکنتی و زوار دررفته :
هست با بنده مرده یابوئی
عنکبوتی تنیده بر موئی.
- امثال :
کار کردن خر، خوردن یابو. ( امثال و حکم ج 3 ص 1179 ).
مثل یابو است ؛ بی ادب و کودن است.
یابو برداشتن کسی را؛ خود را قوی تر از آنچه هست پنداشتن. ( امثال و حکم ج 4 ص 2023 ).
یابو گفتن به اسب شاه ؛ توهینی اندک به کسی کردن.
یابوی اخته و مرد کوسه سالشان پیدا نباشد. ( امثال و حکم ج 4 ص 2024 ).
یابوی پیش آهنگ آخرش توبره کش می شود. ( امثال و حکم ج 4 ص 2044 ).
هست با بنده مرده یابوئی
عنکبوتی تنیده بر موئی.
حکیم کاظماتونی ( از آنندراج ).
هر چهار نفر سرداران بختیاری را به یابوها نشانیده از زیر شکم اسب پایهای آنها را زنجیر و پیش انداخته بسمت دهنه در بند ایلغارکنان رفتند. ( مجمل التواریخ گلستانه ).- امثال :
کار کردن خر، خوردن یابو. ( امثال و حکم ج 3 ص 1179 ).
مثل یابو است ؛ بی ادب و کودن است.
یابو برداشتن کسی را؛ خود را قوی تر از آنچه هست پنداشتن. ( امثال و حکم ج 4 ص 2023 ).
یابو گفتن به اسب شاه ؛ توهینی اندک به کسی کردن.
یابوی اخته و مرد کوسه سالشان پیدا نباشد. ( امثال و حکم ج 4 ص 2024 ).
یابوی پیش آهنگ آخرش توبره کش می شود. ( امثال و حکم ج 4 ص 2044 ).
فرهنگ عمید
۱. (زیست شناسی ) اسبی که از نژاد اصیل نباشد.
۲. (صفت ) (زیست شناسی ) اسب باری، اسب بارکش.
۳. [عامیانه، مجاز] بی ادب، بی شعور.
۲. (صفت ) (زیست شناسی ) اسب باری، اسب بارکش.
۳. [عامیانه، مجاز] بی ادب، بی شعور.
دانشنامه عمومی
یابو (ابهام زدایی). یابو به اسب بارکش گفته می شود.
یابو ۴۶۳۱، سیارک ۴۶۳۱
یابو همچنین می تواند به موارد زیر اشاره کند:
یابو، هیوگو
یابو ۴۶۳۱، سیارک ۴۶۳۱
یابو همچنین می تواند به موارد زیر اشاره کند:
یابو، هیوگو
wiki: یابو (ابهام زدایی)
گویش اصفهانی
تکیه ای: yâbu
طاری: yâbü
طامه ای: yâbu
طرقی: yâbö
کشه ای: yâbu
نطنزی: yâbu
گویش بختیاری
اسب بدنژاد، اسب بارکش.
جدول کلمات
اسب بارکش
پیشنهاد کاربران
pony
یابو
Ponies were used to pull the coal trucks
قبلاً یابوها واگن های روباز زغال سنگ رو جابجا میکردن
یابو
Ponies were used to pull the coal trucks
قبلاً یابوها واگن های روباز زغال سنگ رو جابجا میکردن
قاطر
حیوان بار بر
Ponies were used to pull the coal trucks
کلمات دیگر: