کلمه جو
صفحه اصلی

چادرنشین


مترادف چادرنشین : خیمه نشین، ایلات، بیابان نشین، صحراگرد، صحرانشین، عشایر، بادیه نشین، بدوی ، کوچ نشین، کوچگر، کوچی

متضاد چادرنشین : شهرنشین، متمدن

فارسی به انگلیسی

arab, bedouin, nomad, nomadic, tent - dweller

tent-dweller, nomad, Arab, Bedouin


Arab, Bedouin


فارسی به عربی

بدوی

مترادف و متضاد

nomad (اسم)
بدوی، خانه بدوش، صحرانشین، چادر نشین، ایلیاتی

tent dweller (اسم)
چادر نشین

nomadic (صفت)
متحرک، چادر نشین، وابسته به کوچگری

خیمه‌نشین ≠ شهرنشین، متمدن


ایلات


بیابان‌نشین، صحراگرد، صحرانشین، عشایر


بادیه‌نشین، بدوی


۱. خیمهنشین
۲. ایلات
۳. بیاباننشین، صحراگرد، صحرانشین، عشایر
۴. بادیهنشین، بدوی ≠ شهرنشین، متمدن
۵. کوچنشین، کوچگر، کوچی


فرهنگ فارسی

کسی که درصحراودرییلاق وقشلاق زیرچادریاخیمه، زندگی میکنند، صحرانشین، طوایف ایل نشین
( صفت ) آنکه در صحرا و ییلاق و قشلاق در زیر چادر و خیمه زندگی کند.
صحرا نشین . بادیه نشین . اهل و بر . بد وی . یا کنایه از طوایف و قبایلی که زندگی ایلی دارند و هم. فصول سال را در بیابان و زیر چادر بسر می برند و غالبا بکار گله داری و گوسفند چرانی مشغولند و در طلب آبشخور اغنام و احشام خود از نقط. بنقط. میروند و ییلاق قشلاق میکنند .

فرهنگ معین

( ~. نِ ) (ص مر. ) صحرانشین ، طوایفی که در یک جا ساکن نبوده ، ییلاق و قشلاق می کنند.

لغت نامه دهخدا

چادرنشین. [ دَ / دُ ن ِ ] ( نف مرکب ) صحرانشین. بادیه نشین. اهل وَبرَ. و بری. بَدَوی. مقابل شهرنشین و دِه نشین.مقابل تخته قاپو. || کنایه از طوایف و قبایلی که زندگی ایلی دارند و همه فصول سال را در بیابان و زیر چادر بسر میبرند و غالباً بکار گله داری و گوسفندچرانی مشغولند و در طلب آبشخور اغنام و احشام خود از نقطه ای بنقطه ای میروند و ییلاق قشلاق میکنند.

فرهنگ عمید

۱. کسی که در صحرا و در ییلاق و قشلاق زیر چادر یا خیمه زندگی میکند، صحرانشین، طوایفی که زندگانی ایلی دارند و با احشام خود ییلاق و قشلاق میکنند و تمام فصول سال را در زیر چادر به سر می بردند.


کلمات دیگر: