کلمه جو
صفحه اصلی

مات کردن


مترادف مات کردن : به تعجب واداشتن، شگفت زده کردن، مبهوت کردن، بهت زده کردن، حیران کردن، حیرت زده کردن، متحیر کردن، سرگردان کردن، عاجز کردن، درمانده کردن، در تنگنا قرار دادن حریف، از حرکت بازداشتن مهره شاه حریف درشطرنج ، شهمات

فارسی به انگلیسی

amaze, blur, confuse, mat, checkmate, to checkmate, to mat, to stupefy

to checkmate, to mat, to stupefy


amaze, blur, confuse, mat


فارسی به عربی

تعجب , کش ملک , منشد جدا

مترادف و متضاد

confound (فعل)
گیج کردن، پریشان کردن، سراسیمه کردن، مات کردن

amaze (فعل)
مات کردن، خیره کردن، مبهوت کردن، متعجب ساختن، متحیر ساختن، سردرگم کردن

astonish (فعل)
گیج کردن، متحیر کردن، مات کردن، خیره کردن، مبهوت کردن، متعجب ساختن، سرگشته کردن

checkmate (فعل)
مات کردن، شهمات کردن، شکست دادن

به تعجب‌واداشتن، شگفت‌زده کردن، مبهوت کردن، بهت‌زده کردن


حیران کردن، حیرت‌زده کردن، متحیر کردن، سرگردان کردن


عاجز کردن، درمانده کردن


در تنگنا قرار دادن (حریف)


از حرکت بازداشتن (مهره شاه حریف درشطرنج)، شهمات


۱. به تعجبواداشتن، شگفتزده کردن، مبهوت کردن، بهتزده کردن
۲. حیران کردن، حیرتزده کردن، متحیر کردن، سرگردان کردن
۳. عاجز کردن، درمانده کردن
۴. در تنگنا قرار دادن (حریف)
۵. از حرکت بازداشتن (مهره شاه حریف درشطرنج)، شهمات


فرهنگ فارسی

( شطرنج ) مغلوب کردن شاه شطرنج . توضیح هدف از بازی شطرنج مات کردن حریف است . هرگاه بشاه سفید یا سیاه کیش داده شود و دفع کیش بایک حرکت ممکن نگردد شاه مات میشود و بازی ختم میگردد .
سرگشته و حیران کردن و مشوش نمودن

فرهنگ معین

(کَ دَ ) (مص م . ) ۱ - سرگردان کردن . ۲ - مغلوب کردن شاه در بازی شط رنج .

لغت نامه دهخدا

مات کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) سرگشته و حیران کردن و مشوش نمودن. ( ناظم الاطباء ). مبهوت کردن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || مغلوب کردن و بیچاره نمودن شاه شطرنج. ( ناظم الاطباء ). بردن از حریف در شطرنج. شاه شطرنج را از هرنوع حرکت بازداشتن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

پیشنهاد کاربران

مات کردن به معنای صاف کردن

تیره کردن


کلمات دیگر: