اب شدن
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
ذب
( اب شدن (یخ و غیره ) ) ذوبان
( اب شدن (یخ و غیره ) ) ذوبان
ذب
مترادف و متضاد
اب شدن، گداز
در رفتن، مردن، اب شدن، بیرون رفتن
اب شدن
ریختن، اب شدن، گداختن، ذوب کردن
اب شدن، گداختن، گرم شدن
فرهنگ فارسی
( آب شدن ) ( مصدر ) ۱ - گداختن ذوب شدن تبدیل بمایع شدن . ۲ - شرمنده شدن شرمگین گشتن . یا از شرم ( خجالت ) آب شدن . بسیار شرمگین گشتن . ۳ - رفتن آبرو از بین رفتن رونق و رواج . ۴ - ناپدید شدن .
فرهنگ معین
( آب شدن ) (شُ دَ ) (مص ل . ) ۱ - گداختن ، ذوب شدن . ۲ - شرمنده شدن . ۳ - ناپدید شدن . ۴ - لاغر و نحیف شدن .۵ - خجالت کشیدن . ،از خجالت ~الف - بسیار شرمگین شدن . ب - رفتن آبرو.
واژه نامه بختیاریکا
( آب شدن ) تُهرِستِن؛ تهِستِن؛ تکستن؛ تَوِستِن؛ چیرِستِن
پیشنهاد کاربران
آب شدن: خشک شدن، آب رفتن
چشمه ی حکمت که سخن رانی است
آب شده زین دو سه یک نانی است
شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص۲۴۲.
چشمه ی حکمت که سخن رانی است
آب شده زین دو سه یک نانی است
شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص۲۴۲.
کلمات دیگر: