مترادف قابل : برازنده، سزاوار، شایسته، لایق، مستعد، مناسب، آگاه، کارآزموده، کاردان، متبحر، مجرب، پذیرا، پذیرنده ، فائق
متضاد قابل : نالایق
برابر پارسی : پذیرنده، پذیرا، شدنی، شایسته، سزاوار، روا
qualified, capable, worthy
worthy of, capable of[rendering the English suffix-able or-ible
پذيرنده
برازنده، سزاوار، شایسته، لایق، مستعد، مناسب ≠ نالایق
آگاه، کارآزموده، کاردان، متبحر، مجرب
پذیرا، پذیرنده ≠ فائق
۱. برازنده، سزاوار، شایسته، لایق، مستعد، مناسب
۲. آگاه، کارآزموده، کاردان، متبحر، مجرب،
۳. پذیرا، پذیرنده ≠ نالایق
۴. فائق
(بِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - پذیرنده ، قبول کننده . 2 - لایق ، سزاوار. 3 - باتجربه ، کارآزموده . 4 - بسیار، زیاد. 5 - آتیه ، آینده . مق ماضی . 6 - ضامن . 7 - جزء پیشین بعضی از کلمه های مرکب به معنی «شایسته ، درخور، مناسب »: قابل اعتماد، قابل اعتنا. 8 - جزء پیشین بعضی از کلمه های مرکب به معنی «دارای امکان و توانایی قبول کار یا حالتی »: قابل اجرا، قابل تحمل .
قابل . [ ب ِ ] (اِخ ) قابیل . فرزند آدم که بر برادر خود هابیل رشک برده او را کشت . رجوع به قابیل شود.
قابل . [ ب ِ ] (اِخ ) مسجدی است در طرف چپ مسجد خیف در منی . (منتهی الارب ).
قابل . [ ب ِ ] (اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی .
۱. قبولکننده؛ پذیرنده.
۲. دارای امکان برای قبول امری یا حالتی: قابل اجرا، قابل قبول.
۳. سزاوار؛ شایسته.
〈 قابل ارتجاع: هر شیئ که پس از خم کردن یا فشار دادن آن به حالت اول برگردد.
در خور، درخور