مترادف حاصل کردن : به دست آوردن، اکتساب کردن، تحصیل کردن، جمع کردن، فراهم کردن، به نتیجه رسیدن، نتیجه گرفتن
حاصل کردن
مترادف حاصل کردن : به دست آوردن، اکتساب کردن، تحصیل کردن، جمع کردن، فراهم کردن، به نتیجه رسیدن، نتیجه گرفتن
فارسی به عربی
اصبح , اکتسب , تحمل (فعل ماض )
مترادف و متضاد
ربودن، رسیدن، تحصیل کردن، بدست اوردن، حاصل کردن، تهیه کردن، زدن، فهمیدن، فراهم کردن، کسب کردن، تصرف کردن
اندوختن، بدست اوردن، پیدا کردن، حاصل کردن
بدست اوردن، حاصل کردن، گرفتن، فراهم کردن
حاصل کردن، از عهده برامدن، تهیه کردن، دادن، موجب شدن، استطاعت داشتن
حاصل کردن، زاییدن، تولید کردن، بوجود اوردن، زادن، احدای کردن، تناسل کردن، تولید نیرو کردن
۱. به دستآوردن، اکتساب کردن، تحصیل کردن
۲. جمع کردن، فراهم کردن
۳. به نتیجه رسیدن، نتیجهگرفتن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱ - جمع کردن فراهم آوردن تحصیل کردن . ۲ - نتیجه گرفتن .
جدول کلمات
,,,
پیشنهاد کاربران
کسب
بدست آوردن، جمع کردن
جمع کردن، بدست آوردن
بدست آوردن
کلمات دیگر: