کلمه جو
صفحه اصلی

ماجراجو


مترادف ماجراجو : آشوب طلب، بلواطلب، بلوایی، شربه پاکن، شرطلب، غوغاطلب، فتنه جو ، حادثه جو، واقعه طلب

متضاد ماجراجو : صلح جو، سلیم

فارسی به انگلیسی

adventuress, adventurer, restless, soldier of fortune, swashbuckler, thuggish, adventurous, quarrelsome

adventurous, quarrelsome


adventurer, restless, soldier of fortune, swashbuckler, thuggish


فارسی به عربی

مغامر

مترادف و متضاد

adventurer (اسم)
ماجراجو، جسور، حادثه جو

venturer (اسم)
ماجراجو

صفت ≠ صلح‌جو


آشوب‌طلب، بلواطلب، بلوایی، شربه‌پاکن، شرطلب، غوغاطلب، فتنه‌جو


۱. آشوبطلب، بلواطلب، بلوایی، شربهپاکن، شرطلب، غوغاطلب، فتنهجو ≠ صلحجو
۲. حادثهجو، واقعهطلب ≠ سلیم


فرهنگ فارسی

ماجرای جو ماجرا جوینده

لغت نامه دهخدا

ماجراجو. [ ج َ ] ( نف مرکب ) ماجراجوینده. هنگامه طلب. شرطلب. که پیوسته فتنه انگیزد و فتنه خواهد. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

دانشنامه عمومی

ماجراجو (به انگلیسی: The Adventurer) یک بازی کامپیوتری در سبک ماجرایی، در سال ۱۹۸۷ برای رایانه خانگی کمودور ۶۴ و توسط شرکت Ahoy!/Ion International تولید و منتشر گردید.نبو
هدف این بازی هدایت شخصیت اصلی و پیدا کردن راه خروج از میان تونل های پرپیچ و خم می باشد. در طول راه مارهای سمی وجود دارند که مانع از خروج قهرمان بازی می شوند و در عوض چاقو تنها سلاحی است که بازیباز بوسیله آن می تواند به نابودی مارها اقدام کند. با کشتن مارها و گرفتن گنج ها به بازیباز امتیاز تعلق می گیرد.

پیشنهاد کاربران

دنبال کننده

کنجکاو


کلمات دیگر: