کلمه جو
صفحه اصلی

پاراف

فارسی به انگلیسی

initials, paraph

initials


paraph


فارسی به عربی

اولی

مترادف و متضاد

signature (اسم)
اثر، دستینه، امضا، پاراف، امضاء، امضاء کردن، صحه، توشیح

paraph (اسم)
پاراف، امضای مختصر

initials (اسم)
پاراف

فرهنگ فارسی

امضای مختصر، خطهائی که باامضاکشیده میشود
( اسم ) امضای اختصاری امضائ ( در اصطلاح سیاسی و بانکداری معمول است )

فرهنگ معین

[ فر. ] ( اِ. ) امضای اختصاری ، امضاء (در اصطلاح سیاسی و بانکی معمول است ) ، پیش امضا (فره ) .

فرهنگ عمید

امضای مختصرشده.

جدول کلمات

امضای مختصر

پیشنهاد کاربران

امضای اختصاری، امضاء ( در اصطلاح سیاسی و بانکی معمول است ) ، پیش امضاء

دستور مختصر اداری بدون امضاء رسمی

دستینَک

Paraph=دست دوم، بی معنی، مختصر، کوچک، خلاصه شده، تقلبی، فیک، بی اعتبار، شیراز به دخترای به درد نخور و خراب میگن پاراف😂😂😂

پاراف ( Proof ) : [اصطلاح مقاله نویسی] پس از اکسپت مقاله توسط مجله، یک نسخه از مقاله پس از قالب بندی برای چاپ جهت بررسی نهایی و تأیید به نویسنده ارسال می شود که این تأیید، پاراف نام دارد. نویسنده باید در مهلت مقرر، نسخه نهایی را بررسی و در صورت وجود هر گونه خطایی آن را به سردبیر اطلاع دهد و در صورت عدم وجود خطا، آن را تأیید کند.


کلمات دیگر: