سقیفة
چارطاقی
فارسی به عربی
مترادف و متضاد
کبوتر خانه، چارطاقی، اطاقک بالای بام
ساباط، چارطاقی
فرهنگ فارسی
قریه ایست از قرای غار من اعمال طهران .
( صفت اسم ) بنای مربعی میانه ( نه بزرگ نه کوچک ) که بر سر گور مردگان سازند .
( صفت اسم ) بنای مربعی میانه ( نه بزرگ نه کوچک ) که بر سر گور مردگان سازند .
لغت نامه دهخدا
چارطاقی. ( اِ مرکب ) بنایی که برسر قبر کنند بی دیوار یعنی چند ستون که بر آن سقفی است. طاقی بر چهار ستون نهاده بی دیواری و غالباً آن را بر سر گورها سازند. بنای بی دیواری که چهار ستون و یک سقف دارد و بیشتر بر سر قبرها سازند :
بیرون رود ز زیر فلک مشت خاک ما
گو چارطاقیی بسر خاک ما مپوش.
چارطاقی. ( اِخ ) قریه ای است از قرای غار. از اعمال طهران. ( مرآت البلدان ج 4 ص 50 ).
بیرون رود ز زیر فلک مشت خاک ما
گو چارطاقیی بسر خاک ما مپوش.
قاسم مشهدی ( از آنندراج ).
|| نوعی از کلاه که چهار ترک دارد. ( آنندراج ).چارطاقی. ( اِخ ) قریه ای است از قرای غار. از اعمال طهران. ( مرآت البلدان ج 4 ص 50 ).
چارطاقی . (اِ مرکب ) بنایی که برسر قبر کنند بی دیوار یعنی چند ستون که بر آن سقفی است . طاقی بر چهار ستون نهاده بی دیواری و غالباً آن را بر سر گورها سازند. بنای بی دیواری که چهار ستون و یک سقف دارد و بیشتر بر سر قبرها سازند :
بیرون رود ز زیر فلک مشت خاک ما
گو چارطاقیی بسر خاک ما مپوش .
|| نوعی از کلاه که چهار ترک دارد. (آنندراج ).
بیرون رود ز زیر فلک مشت خاک ما
گو چارطاقیی بسر خاک ما مپوش .
قاسم مشهدی (از آنندراج ).
|| نوعی از کلاه که چهار ترک دارد. (آنندراج ).
چارطاقی . (اِخ ) قریه ای است از قرای غار. از اعمال طهران . (مرآت البلدان ج 4 ص 50).
پیشنهاد کاربران
در پارسی " چهارتاکی " در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو .
کلمات دیگر: