کلمه جو
صفحه اصلی

فاسد الاخلاق


برابر پارسی : زشت خو، بد خو، تبه خو

فارسی به انگلیسی

immoral

فارسی به عربی

عاهرة

مترادف و متضاد

immoral (صفت)
بد اخلاق، فاسد، بدون احساس مسئولیت اخلاقی، هرزه، فاسد الاخلاق، بد سیرت، زشت رفتار، نا پارسا

dissolute (صفت)
بد اخلاق، فاسد، هرزه، فاجر، فاسد الاخلاق، از روی هرزگی

harlot (صفت)
هرزه، فاسد الاخلاق

depraved (صفت)
فاسد، خراب، فاسد الاخلاق

profligate (صفت)
هرزه، فاسد الاخلاق، بی بند و بار

فرهنگ فارسی

زشتخوی بدخوی نبه خوی
زشت خوی . بد خوی

لغت نامه دهخدا

فاسدالاخلاق. [ س ِ دُل ْ اَ ] ( ع ص مرکب ) زشتخوی. بدخوی. تبه خوی. ( فرهنگ رازی ص 180 ).

فرهنگ عمید

= فاسد


کلمات دیگر: