کلمه جو
صفحه اصلی

نا منظمی

فارسی به عربی

مخالفة

مترادف و متضاد

irregularity (اسم)
بی قاعدگی، بی نظمی، سقم، بی ترتیبی، یبوست، نا منظمی

فرهنگ فارسی

پراکندگی . آشفتگی . پریشانی

لغت نامه دهخدا

نامنظمی. [ م ُن َظْ ظَ ] ( حامص مرکب ) پراکندگی. آشفتگی. پریشانی. بی نظم و ترتیب بودن. منظم و بسامان و مرتب نبودن.


کلمات دیگر: