کلمه جو
صفحه اصلی

هاشور زدن

فارسی به عربی

فتحة

مترادف و متضاد

hatch (فعل)
ایجاد کردن، اندیشیدن، تخم گذاشتن، خط انداختن، هاشور زدن، روی تخم نشستن، تخم دادن، جوجه بیرون امدن

فرهنگ فارسی

(مصدر ) عملی که در نقاشی و معماری سایه ها و نیمسایه ها را با آن نشان دهند. و عبارت از خطوط باریکی است که موازی و نزدیک بهم رسم کنند چنانکه سطح یا سطوحی که در زیر این خطوط است یا با این خطوط پوشیده شده از دور نیمرنگ و از فاصله ی نزدیک مخطط و راه راه دیده شود.

لغت نامه دهخدا

هاشور زدن. [زَ دَ ] ( مص مرکب ) حاشور زدن. رجوع به حاشور شود.

پیشنهاد کاربران

هاشور زدن: مخطط و راه راه کردن ، خط انداختن.
( ( صدای دو جفت کفش پیچید توی خانه خالی . نور ظهر از لای پرده های آفتابگیر ها موزاییک های خاکستری را هاشور می زد. ) )
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص16 . ) )


کلمات دیگر: