to accustom, to habituate
عادت دادن
فارسی به انگلیسی
accustom, addict, condition, familiarize, habituate
فارسی به عربی
تعود , لف
مترادف و متضاد
مانوس شدن، خو دادن، عادت دادن، عادی کردن، معتاد کردن
خو گرفتن، اشنا شدن، اشنا کردن، عادت دادن، معتاد ساختن، انس گرفتن، عادی کردن
خو دادن، اشنا کردن، عادت دادن، اشنا ساختن، خودمانی کردن
عادت دادن، موجب شدن، معتاد کردن، اموخته کردن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) بکاری یا چیزی خوگر ساختن معتاد ساختن آموخته بودن .
پیشنهاد کاربران
آموخته کردن
کلمات دیگر: