کلمه جو
صفحه اصلی

نااگاه


مترادف نااگاه : ( ناآگاه ) بی اطلاع، بی خبر، پرت، غافل، ناوارد، ناواقف، ندانم کار

متضاد نااگاه : ( ناآگاه ) آگاه خبیر

فارسی به انگلیسی

unbeknown, unconscious, unknowing, ignorant, insensible, unaware, unawares, unawares, unexpected

مترادف و متضاد

incognizant (صفت)
بی خبر، نا اگاه، بدون اطلاع، غیر وارد، بدون شناسایی

unknowing (صفت)
جاهل، نا اگاه، بی اطلاع، ندانسته، ماورا تجربیات انسانی، ندانستی، غیر قابل ادراک و فهم

فرهنگ فارسی

( نا آگاه ) ( صفت ) ۱ - بی خبر . نامستحضر. ۲ - ناهوشیار خفته . ۳ - بی تجربه مقابل آگاه .

لغت نامه دهخدا

( ناآگاه ) ناآگاه. ( ص مرکب ) نامطلع. بی خبر. نامستحضر. که خبردار نیست. که آگاه نیست. || خفته. ناهوشیار. غیر متیقظ. || نااستاد. بی تجربه. که واقف و ماهر نیست. مقابل آگاه. رجوع به آگاه شود.

فرهنگ عمید

( ناآگاه ) ۱. بی خبر، بی تجربه.
۲. (قید ) ناگاه، غفلتاً.

پیشنهاد کاربران

غافل. غفلت. بی خبری


کلمات دیگر: