کلمه جو
صفحه اصلی

ناباب


مترادف ناباب : بداخلاق، بی ادب، فاسد، نااهل، ناخلف، ناجور، ناشایست، نامناسب ، مناسب

متضاد ناباب : اهل

فارسی به انگلیسی

degenerate, bad, bum, disreputable, unsavory, unsuitable, unfit, dated

bad, bum, dated, disreputable, unsavory


فارسی به عربی

غیر سلیم , غیر مناسب

مترادف و متضاد

بداخلاق، بی‌ادب، فاسد، نااهل، ناخلف ≠ اهل


ناجور، ناشایست، نامناسب ≠ مناسب


۱. بداخلاق، بیادب، فاسد، نااهل، ناخلف
۲. ناجور، ناشایست، نامناسب ≠ اهل
۳. مناسب


unfit (صفت)
ناجور، نا شایسته، نا کار، نا مناسب، غیر مقبول، ناباب

unsuitable (صفت)
نا مناسب، ناباب

فرهنگ فارسی

نامناسب، ناجور، ناپسند، آنچه که معمول است
(صفت ) ۱- نامناسب ناشایسته :[ حرفهای ناباب میگفت .] ۲- کسی که از جهات مختلف باانسان سنخیت نداشته باشد: [ رفیق ناباب .] ۳ - آنچه که باب روزنیست از مد افتاده . ۴ - نامطبوع ناموافق :[ غذای ناباب ].

فرهنگ معین

(ص . ) نامناسب ، ناجور.

لغت نامه دهخدا

ناباب. ( ص مرکب ) که باب روز نیست. که متداول نیست. که معمول و مرسوم نیست. از مد افتاده : لباس ناباب. || در تداول عامه ، ناجور. ناسازگار. ناملایم. ناموافق. نامطبوع : غذای ناباب. دوستان ناباب.

فرهنگ عمید

۱. نامناسب، ناجور، ناپسند.
۲. آنچه معمول و مرسوم نیست.

پیشنهاد کاربران

یعنی کسی که حرف حرف اونه و زور میگه


کلمات دیگر: