مترادف طاس : بی مو، کچل ، تشت، طشت، کعب، نرد، پیاله، پیمانه، ساغر، قدح، تاس، کاسه، لگن
متضاد طاس : مودار، زلف دار
برابر پارسی : تاس، گردانک
hairless
hairless, bald
dice
۱. بیمو، کچل ≠ مودار، زلفدار
۲. تشت، طشت
۳. کعب، نرد
۴. پیاله، پیمانه، ساغر، قدح
۵. تاس، کاسه
۶. لگن
اسم ≠ مودار، زلفدار
بیمو، کچل ≠ تشت، طشت
(اِ.) مهره ای مکعب شکل که بر هر یک از شش طرف آن اعداد از یک تا شش نوشته شده است که در بازی نرد از آن استفاده می کنند.
[ معر. ] (اِ.) 1 - طشت بزرگ . 2 - ظرفی که در حمام برای استفاده از آب به کار برند. 3 - پیاله ، ساغر. 4 - آویزه های طلا یا نقره که بر علم آویزند.
(ص .) سَر بی مو.
خسروی .
فردوسی .
فردوسی .
فردوسی .
فردوسی .
فردوسی .
ناصرخسرو.
ناصرخسرو.
وحشی .
خاقانی .
خاقانی .
خاقانی .
۱. مکعب کوچکی که در شش طرف آن نقطههایی از یک تا شش دارد.
۲. نوعی کاسۀ مسی.
۳. [قدیمی] لگن.
۴. [قدیمی] کاسه.
۵. [قدیمی] جام شراب.
۶. [قدیمی] آویزی پیالهمانند بر نیزه یا علم.
۷. [قدیمی] نوعی آویز زینتی شبیه گردنبند؛ طاسک.
۸. [قدیمی] نوعی پارچۀ گرانبها.
〈 طاس آبگون: [قدیمی، مجاز] آسمان.
〈 طاس افلاک: [قدیمی، مجاز] = 〈 طاس آبگون
〈 طاس چهلکلید: [قدیمی، مجاز] طاسی که بر آن دستهکلیدی آویخته و دعاهایی نقش کردهاند و بعضی از زنان برای رسیدن به مراد یا دفع سِحر و جادو آن را پر آب کرده و بر سر خود میریزند.
〈 طاس زر: [قدیمی، مجاز] آفتاب.
〈 طاس لغزنده:
۱. سوراخ کوچک قیفمانندی در زمین که مورچهخوار برای به دام انداختن مورچه میسازد: ◻︎ چو در طاس لغزنده افتاد مور / رهاننده را چاره باید نه زور (نظامی: لغتنامه: لغزنده).
۲. [مجاز] مهلکه.
〈 طاس نگون: [قدیمی، مجاز] = 〈 طاس آبگون
۱. دارای سر بیمو.
۲. ویژگی سری که موهای آن بر اثر بیماری یا علت دیگر ریخته باشد.