مترادف فاحشه خانه : جنده خانه، عشرتکده، لانه فساد
فاحشه خانه
مترادف فاحشه خانه : جنده خانه، عشرتکده، لانه فساد
فارسی به انگلیسی
brothel
فارسی به عربی
مبغی
مترادف و متضاد
اخور، فاحشه خانه، دله دزدی، دزدی ادبی، تختخواب بچه
فاحشه خانه
فاحشه خانه
فاحشه خانه
فاحشه خانه
فاحشه خانه، جنده خانه
جندهخانه، عشرتکده، لانهفساد
فرهنگ فارسی
( اسم ) جایی که زنان بدکار در آن مردان را بپذیرند جنده خانه .
فرهنگ معین
( ~ . نِ ) [ ع - فا. ] (اِمر. ) خانه ای که در آن زنان فاحشه با مردان هماغوشی می کنند، روسپی خانه ، جنده خانه .
لغت نامه دهخدا
فاحشه خانه. [ ح ِ ش َ / ش ِ ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) جایی که زنان بدکار در آن زیست کنند و مردان را نزد خویش بپذیرند. جنده خانه.
فرهنگ عمید
خانۀ زنان بدکار برای همبستری با مردان بیگانه.
پیشنهاد کاربران
زغارو. [ زَ رَ / رو ] ( اِ ) خانه ٔ فواحش و قحبه خانه را گویند. ( برهان ) . جنده خانه. قحبه خانه. خانه ٔ فواحش. ( ناظم الاطباء ) . ژَغارو خانه ای که در آن زنان بدکاره بکار پردازند. فاحشه خانه. ( فرهنگ فارسی معین ) . قحبه خانه بود. ( لغت فرس اسدی چ اقبال ص 420 ) :
از قحبه و گنده خانه ٔ احمد طی
ماند بزغار و در کنده ٔ ری.
منجیک ( از لغت فرس ایضاً ) .
از قحبه و گنده خانه ٔ احمد طی
ماند بزغار و در کنده ٔ ری.
منجیک ( از لغت فرس ایضاً ) .
لولی خانه. [ ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) قحبه خانه. ( آنندراج ) . بیت اللطف. بیت النطف. بیت النطاف. رجوع به مجموعه ٔ مترادفات ص 311 شود.
بیت اللطف . [ ب َ تُل ْ ل ُ ] ( ع اِ مرکب ) کنایه از لولی خانه . ( غیاث ) ( آنندراج ) . فاحشه خانه . ( یادداشتهای قزوینی ج 4 ص 72 ) . خرابات . خرابات خانه . ( زمخشری ) . زغا و قحبه خانه . دلال خانه . جای زنان بد :
آنانکه زن خویش نمایند مبدل
جمعند به بیت اللطف انجمن تو.
شفائی ( از آنندراج ) .
هست دیوانخانه و خلوتگه خاتون و تو
آن یکی دارالمقام وین یکی بیت اللطف .
نثاری تبریزی .
دیروز آنکه مرید شیخ دین بود
امروز کله شمار بیت اللطف است .
آقارهی شاپور.
و رجوع به یادداشتهای قزوینی ج 4 ص 72 شود.
آنانکه زن خویش نمایند مبدل
جمعند به بیت اللطف انجمن تو.
شفائی ( از آنندراج ) .
هست دیوانخانه و خلوتگه خاتون و تو
آن یکی دارالمقام وین یکی بیت اللطف .
نثاری تبریزی .
دیروز آنکه مرید شیخ دین بود
امروز کله شمار بیت اللطف است .
آقارهی شاپور.
و رجوع به یادداشتهای قزوینی ج 4 ص 72 شود.
ژغاو. [ ژَ ] ( اِ ) زن فاحشه و قحبه. || قحبه خانه. ( برهان ) .
دلال/دلاله خانه. [ دَل ْ لا ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) دلاله خانه. خانه ٔ بد. بیت اللطف. زغارو. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) :
آن ریش نیست جغبت دلال خانه هاست
وقت جماع زیر حریفان فکندنیست.
طیان مرغزی.
آن ریش نیست جغبت دلال خانه هاست
وقت جماع زیر حریفان فکندنیست.
طیان مرغزی.
بدکاره خونه
لهجه و گویش تهرانی
خانه فساد
لهجه و گویش تهرانی
خانه فساد
نجیبه خونه
لهجه و گویش تهرانی
فاحشه خانه
لهجه و گویش تهرانی
فاحشه خانه
کلمات دیگر: