کلمه جو
صفحه اصلی

مادام


مترادف مادام : تازمانی، تا، هنگامی که، پیوسته، دائمخانم

برابر پارسی : تا هنگامیکه، تا زمانیکه، تا هنگامی که

فارسی به انگلیسی

madam, madame, duration, [rare.] duration, madam(e), seora

madam(e)


lady


[rare.] duration


madam, madame


مترادف و متضاد

۱. تازمانی، تا، هنگامیکه
۲. پیوسته، دائمخانم


dame (اسم)
خانم، کدبانو، بانو، مادام، بیبی، مدیره

lady (اسم)
خانم، بانو، مادام، زوجه، رئیسه خانه

madame (اسم)
فاحشه، مادام

تازمانی، تا، هنگامی‌که


پیوسته، دائمخانم


فرهنگ فارسی

تا وقتی تا زمانی یا مادام که . تا وقتی که : .....چه دانه مادام که در پرده حاک نهانست هیچکس در پروردن او سعی ننماید . ۲- دایما همیشه : خادمان در پیش ایستاده که مادر و خواهر شاهزاده پیش مادام در بالین وی نشسته بودند گریان . یا مادام الحیاه . تا زنده است در مدت زندگی . یا مادام العمر . در مدت زندگی در طول عمر . یا مادام هر چند . مادام که تا زمانی که : بنزدیک من آنست که سبب صوت قرع جسمی است را تا آن جسم متحرک گردد اندر ذات خویش و مادام هر چند متحرک باشد آن هوت از و حادث همی آید ....
تا وقتی تا زمانیکه

فرهنگ معین

[ ع . ] (ق .) تا وقتی که ، تا زمانی که .


[ فر. ] (اِ.) خانم ، بانو، در خطاب به بانوان شوهردار غیر مسلمان .


[ ع . ] (ق . ) تا وقتی که ، تا زمانی که .
[ فر. ] (اِ. ) خانم ، بانو، در خطاب به بانوان شوهردار غیر مسلمان .

لغت نامه دهخدا

مادام. ( ع ق مرکب ) تا وقتی. ( غیاث ) ( آنندراج ). تا. تازمانیکه. این کلمه در عربی از افعال ناقصه است و «ما» در این لفظ مصدریه است که فعل مدخول خود را بمعنی مصدر گرداند. و مادام صورت فعل است و در معنی اسم واحکام اسم بر این جاری است چنانکه «توقیت ». پس این لفظ «مادام » برای توقیت مضمون جمله مدخول خود می آید . ( از غیاث ) ( از آنندراج ). و بدین معنی اغلب قبل از «که » استعمال شود : دانه مادام که در پرده خاک نهان است هیچکس در پروردن او سعی ننماید. ( کلیله و دمنه چ مینوی ص 69 ).
مادام به شاه پشت بسته
پشت و دل دشمنت شکسته.
نظامی.
عاقل نکند شکایت از درد
مادام که هست امید درمان.
سعدی.
...بطن و فرج توأمند و فرزند یک شکم ، مادام که این یکی برجاست آن دگر برپاست. ( گلستان ). || بمعنی مدام و همیشه نیز آمده. ( غیاث ) ( آنندراج ) : و مادام مستمع را نگر. ( منتخب قابوسنامه ص 168 ). و مادام رای خویش روشن دار. ( منتخب قابوسنامه ص 174 ). غله فروش مادام بدبود و بدنیت باشد. ( منتخب قابوسنامه ص 178 ). واو [ زبیده ] بر عباسه حسد کردی از بهر آنکه خلفیه مادام با وی آرمیدی. ( تاریخ برامکه ).
تو مغز کند بادامی و مادام
به مغز آرد بها بادام کندی.
سوزنی.
خوش خنده وزهرپاش مادام
ضحاک دهان و اژدها کام.
تحفة العراقین ( ازآنندراج ).
مانده همه سالکانش مادام
در سعی وقوف و طوف و احرام.
تحفة العراقین ( از آنندراج ).
شمس نزد اسد رود مادام
روح سوی جسد رود هموار.
خاقانی.
درون سنگ از آن می کند مادام
که از سنگش برون می آمد آن کام.
نظامی ( خسرو و شیرین چ وحیدص 250 ).
اگرچه باطرب می بود و با جام
دلش در بند شیرین بود مادام.
نظامی.
- مادام الحیوة؛ همیشه. مدام : و مادام الحیوة در مقام فرزندی و خدمتکاری باشیم. ( حبیب السیر ج 3 ص 179 ).
- مادام العمر ؛ مادام الحیوة. تا آنگاه که زنده باشد. رجوع به ترکیب قبل شود.

مادام. ( فرانسوی ، اِ ) کلمه فرانسوی است بمعنی بی بی. خانم. بانو. بیگم. خاتون. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). بانو. خانم. ( فرهنگ فارسی معین ) :
مادام تو گشت بهر ما دام
دل در بر دام تست مادام.
شیخ الرئیس افسر ( از فرهنگ فارسی ایضاً ).

مادام . (ع ق مرکب ) تا وقتی . (غیاث ) (آنندراج ). تا. تازمانیکه . این کلمه در عربی از افعال ناقصه است و «ما» در این لفظ مصدریه است که فعل مدخول خود را بمعنی مصدر گرداند. و مادام صورت فعل است و در معنی اسم واحکام اسم بر این جاری است چنانکه «توقیت ». پس این لفظ «مادام » برای توقیت مضمون جمله ٔ مدخول خود می آید . (از غیاث ) (از آنندراج ). و بدین معنی اغلب قبل از «که » استعمال شود : دانه مادام که در پرده ٔ خاک نهان است هیچکس در پروردن او سعی ننماید. (کلیله و دمنه چ مینوی ص 69).
مادام به شاه پشت بسته
پشت و دل دشمنت شکسته .

نظامی .


عاقل نکند شکایت از درد
مادام که هست امید درمان .

سعدی .


...بطن و فرج توأمند و فرزند یک شکم ، مادام که این یکی برجاست آن دگر برپاست . (گلستان ). || بمعنی مدام و همیشه نیز آمده . (غیاث ) (آنندراج ) : و مادام مستمع را نگر. (منتخب قابوسنامه ص 168). و مادام رای خویش روشن دار. (منتخب قابوسنامه ص 174). غله فروش مادام بدبود و بدنیت باشد. (منتخب قابوسنامه ص 178). واو [ زبیده ] بر عباسه حسد کردی از بهر آنکه خلفیه مادام با وی آرمیدی . (تاریخ برامکه ).
تو مغز کند بادامی و مادام
به مغز آرد بها بادام کندی .

سوزنی .


خوش خنده وزهرپاش مادام
ضحاک دهان و اژدها کام .

تحفة العراقین (ازآنندراج ).


مانده همه سالکانش مادام
در سعی وقوف و طوف و احرام .

تحفة العراقین (از آنندراج ).


شمس نزد اسد رود مادام
روح سوی جسد رود هموار.

خاقانی .


درون سنگ از آن می کند مادام
که از سنگش برون می آمد آن کام .

نظامی (خسرو و شیرین چ وحیدص 250).


اگرچه باطرب می بود و با جام
دلش در بند شیرین بود مادام .

نظامی .


- مادام الحیوة؛ همیشه . مدام : و مادام الحیوة در مقام فرزندی و خدمتکاری باشیم . (حبیب السیر ج 3 ص 179).
- مادام العمر ؛ مادام الحیوة. تا آنگاه که زنده باشد. رجوع به ترکیب قبل شود.

مادام . (فرانسوی ، اِ) کلمه ٔ فرانسوی است بمعنی بی بی . خانم . بانو. بیگم . خاتون . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). بانو. خانم . (فرهنگ فارسی معین ) :
مادام تو گشت بهر ما دام
دل در بر دام تست مادام .

شیخ الرئیس افسر (از فرهنگ فارسی ایضاً).



فرهنگ عمید

دائم، پیوسته، مدام.
* مادام که: تا وقتی که، تا زمانی که.
خانم، بانو.

خانم؛ بانو.


دائم؛ پیوسته؛ مدام.
⟨ مادام‌که: تا وقتی که؛ تا زمانی که.


دانشنامه عمومی

مادام (فیلم ۱۹۶۱). «مادام» (انگلیسی: Madame) یک فیلم به کارگردانی کریستین-ژاک در سبک کمدی رمانتیک است که در سال ۱۹۶۱ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به سوفیا لورن، روبر حسین، و مارینا برتی اشاره کرد.

فرهنگ فارسی ساره

تا هنگامیکه


جدول کلمات

ابدالدهر

پیشنهاد کاربران

بانو

هنگام ، زمان ، موسم


همیشگی

همیشه

مادام: در خطاب به بانوان شوهردار غیر مسلمان

مادام


کلمات دیگر: