لمعان
تابانیدن
فارسی به عربی
مترادف و متضاد
تابیدن، درخشیدن، تابانیدن، درخشانیدن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱- بتابش داشتن بتافتن داشتن .۲ - گرم کردن تنور و غیره . ۳- تاب دادن پیچ دادن .
فرهنگ معین
(دَ ) (مص م . ) نک تاباندن .
لغت نامه دهخدا
تابانیدن. [ دَ ] ( مص ) تاب دادن. پیچ دادن. || به تابش داشتن. به تافتن داشتن. || گرم کردن تنور و غیره.
کلمات دیگر: