کلمه جو
صفحه اصلی

گاز گرفتن


مترادف گاز گرفتن : به نیش کشیدن، خاییدن، دندان گرفتن

فارسی به انگلیسی

bite, snap, pinch, gnash, to bite

to bite


bite, gnash, snap


فارسی به عربی

اقضم , عضة
قرصة

اقضم , عضة


مترادف و متضاد

gnaw (فعل)
ساییدن، تحلیل رفتن، گاز گرفتن، کندن، خاییدن، خوردن، مانند موش جویدن

snap (فعل)
سرزنش کردن، گاز گرفتن، قاپیدن، گسیختن، چفت کردن، چسبیدن به، قاپ زدن، سخن نیشدار گفتن

nip (فعل)
کش رفتن، گاز گرفتن، جوانه زدن، صدمه زدن، جیم شدن، به باد انتقاد گرفتن، در اثر سرما بی حس شدن

bite (فعل)
نیش زدن، گاز گرفتن، گزیدن، سوزاندن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) گاز زدن : تا بود در تو ساکنی بر جای زلف کش گازگیر و بوسه ربای . ( هفت پیکر )

فرهنگ معین

(گِ رِ تَ ) (مص م . ) به دندان گرفتن ، دندان گرفتن .

لغت نامه دهخدا

گاز گرفتن. [ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) به دندان گرفتن. گزیدن به دندان که به دریدن نرسد. دندان گرفتن. ضَرس ؛ گزیدن. تضریس ؛ گزیدن به دندان. عض و عضیض ؛ گزیدن یا به زبان گرفتن. اعضاض ؛ گزانیدن. تعضیض ؛ بسیار گزیدن لب از خشم و نیک گزیدن. ( منتهی الارب ). نیب ، تنییب ؛ به دندان گزیدن تیر را تا سختی چوب آن معلوم گردد و به دندان نشان کردن در آن. ( منتهی الارب ) :
چو آگاه شد زآن سخنها گراز
تو گفتی کسی دل گرفتش به گاز.
فردوسی.
ببردند آن صاع و گفتند راز
سر انگشت خود را گرفته بگاز.
شمسی ( یوسف و زلیخا ).
گر قناعت کنی به شکر و قند
گاز میگیر و بوسه در می بند.
نظامی.
تا بود در تو ساکنی بر جای
زلف کش گازگیر و بوسه ربای.
نظامی.

دانشنامه عمومی

گاز گرفتن رفتاری است که با باز و بسته شدن آرواره همراه است و در بسیاری از حیوانات مشاهده می شود. این رفتار علاوه بر انسان، بوسیلهٔ خزندگان، ماهی های پستاندار و دوزیستان نیز انجام می شود. همچنین بندپایان نیز قادر به گاز گرفتن هستند. گرچه گاز گرفتن رفتاری فیزیکی و با حمله ور شدن همراه است، اما اقدام یا واکنشی معمول در حیوانات به منظور غذا خوردن، حمل اشیا، نرم کردن و آماده کردن غذا برای بچه ها، جدا کردن انگل ها از سطح پوست، جدا کردن دانه های گیاهان چسبیده به پوست یا مو، خاراندن خود، و تیمار کردن دیگر حیوانات و نیز دفاع است. گاز گرفتن سگ بخصوص در کودکان بسیار معمول و هدف اغلب موارد نیز صورت است.
جویدن
گاز گرفتن حیوان
گازگرفتگی توسط سگ

گویش اصفهانی

تکیه ای: gâz begiri
طاری: giza ârgat(mun)
طامه ای: gez gitan
طرقی: giz gatmun
کشه ای: giz gatmun
نطنزی: gez geretan


واژه نامه بختیاریکا

قَپ ( گَم ) کندن


کلمات دیگر: