گاری چی
فارسی به انگلیسی
driver, teamster, wagoner
مترادف و متضاد
محرک، شوفر، سورچی، راننده، گاری چی
فرهنگ فارسی
کسی که گاری را میراند آنکه بوسیل. گاری اشیائ را حمل کند .
دهی از شهرستان بجنورد
دهی از شهرستان بجنورد
لغت نامه دهخدا
گاری چی. ( ص مرکب ، اِ مرکب ) کسی که گاری میراند. دارنده گاری. آنکه با گاری اشیاء را حمل کند.، گاریچی. ( اِخ ) دهی است از دهستان ستخواست بخش اسفراین شهرستان بجنورد، واقع در 50 هزارگزی باختر اسفراین. جلگه ، معتدل ، دارای 4 تن سکنه. زبان کردی. آب آن از قنات ، محصول آنجا غلات ، شغل اهالی زراعت است ، راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).
گاری چی . (ص مرکب ، اِ مرکب ) کسی که گاری میراند. دارنده ٔ گاری . آنکه با گاری اشیاء را حمل کند.
فرهنگ عمید
رانندۀ گاری
کلمات دیگر: