کلمه جو
صفحه اصلی

طالع دیدن

فارسی به انگلیسی

to cast a horoscope, to tell fortunes

مترادف و متضاد

forecast (فعل)
پیش بینی کردن، طالع دیدن، از پیش اگاهی دادن یا حدی زدن

foretell (فعل)
پیش گویی کردن، طالع دیدن، از پیش خبر دادن، از پیش اگاهی دادن، نبوت کردن

soothsay (فعل)
پیش گویی کردن، فال گرفتن، طالع دیدن

fortune-tell (فعل)
طالع دیدن


کلمات دیگر: