کلمه جو
صفحه اصلی

هارمونیک


برابر پارسی : هماهنگ

فارسی به انگلیسی

overtone

مترادف و متضاد

harmonic (صفت)
خوش اهنگ، همساز، هم اهنگ، موزون، هارمونیک

فرهنگ معین

(مُ ) [ فر. ] (ص . ) دارای هماهنگی . (فره ).

فرهنگ عمید

همساز، هماهنگ.

دانشنامه عمومی

به هر یک از اعضای سری های هارمونیک، که سری های نامتناهی واگرا هستند، هارمونیک می گویند. نامش از مفهوم فرازنواخت ها یا هارمونیک ها در سازهای موسیقی می آید: طول موج های فرازنواخت های ستونی از هوا (مانند آن چه در توبا است) یا رشته ای (زهی) مورد ارتعاش، از طول موج بنیادین آن ستون هوا یا رشته (زه) مشتق شده اند.
آریستوکسنوس
هارمونیک (برق)
سازند (صوت شناسی)
سری فوریه
نوسانگر هماهنگ
هارمونی
لحن (موسیقی)
کوک فیثاغورثی
هماهنگ های کروی

دانشنامه آزاد فارسی

هارْمونیک (harmonic)
(یا: هماهنگ) در موسیقی، تولید یک آوای خالص با یک ساز موسیقی از ردیف های هارمونیک آن، و نه ردیف های بنیادین اش. این اصطلاح به فرانسوی فلاژوله گفته می شود و در فارسی هم متداول است. نوازنده هنگام نواختن ساز زهی به جای آن که سیم را روی دسته بفشارد، به نرمی و سبکی روی یکی از گره های ارتعاشیِ سیم انگشت می گذارد. بدین ترتیب آوایی زیر، شفاف، اما ظریف به گوش می رسد، که نمونۀ آن جلوه ای در سرآغاز سمفونی اول گوستاو مالِر است. در سازهای بادی چوبی و برنجی، هارمونیک ها را با بیش دَمیدن به دست می آورند و این از بخش های اساسی تکنیک نوازندگی است. این اصطلاح پیشوندی برای نام لوله های ارگ نیز به حساب می آید، نت های هارمونیک را با لوله هایی با طول دوبرابر، سه برابر، یا چهاربرابر تولید می کنند. نیز ← هارمونیک ها

جدول کلمات

جور


کلمات دیگر: